بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
گفت: «پس آن، اين گونه است». 1 479.تاريخ دمشق ـ به نقل از ابو فيل ـ: چون پيامبر خدا براى نبرد تبوك خارج شد، على بن ابى طالب عليه السلام را به جاى خود در مدينه نهاد. پس منافقان، در مدينه و ميان لشكر پيامبر خدا پخش شدند و گفتند: نزديكىاش را خوش نداشت و به او بدبين است.اين، بر على عليه السلام گران آمد و گفت: اى پيامبر خدا! مرا با زنان و كودكان، برجاى مىنهى؟ من از ناخشنودى خدا و پيامبرش، به خدا پناه مىبرم!پيامبر صلي الله عليه و آله گفت: «اى ابو الحسن! خدا از تو راضى باشد، كه من از تو راضىام. همانا خدا از تو خشنود است. منزلت تو نزد من، مانند منزلت هارون براى موسى است، جز آنكه پيامبرى پس از من نيست». على عليه السلام گفت: خشنود شديم؛ خشنود شديم. 2 480.الإرشاد: چون شايعه منافقان درباره على عليه السلام به [گوش [وى رسيد، به قصد تكذيب و رسوا كردن آنان، به پيامبر صلي الله عليه و آله ملحق شد و گفت: اى پيامبر خدا! منافقان مىپندارند كه تو مرا از روى سرسنگينى و خشم، برجاى نهادهاى.پيامبر خدا به او گفت: «اى برادر من! به جاى خود بازگرد كه مدينه جز با من يا با تو سامان نمىگيرد. تو جانشين من در خانوادهام، هجرتگاهم و نيز خويشاوندانم هستى. آيا خشنود نمىشوى كه براى من، به منزله هارون براى موسى باشى، جز آنكه پيامبرى پس از من نيست؟». 3 481.پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ـ هنگامى كه به سوى تبوك، بيرون رفت و او را (على عليه السلام ) 1 - الطبقات الكبرى: 3/24، و 3 / 23، تاريخ دمشق: 42/186/8632.2 - تاريخ دمشق: 42/181/8618.3 - الإرشاد: 1/156. نيز، ر.ك: كمال الدين: 278/25، تفسير القمّى: 1/292، كنز الفوائد: 2/181.