دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ - جلد 2

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كسى كه به او سوگند خورده مى‏شود، هيچ يك از ما با
كسى كه به دين محمّد در آمده است، سخن نمى‏گوييم و
با آنان ازدواج و خريد و فروش و نشست و برخاست
نمى‏كنيم و بر آنان وارد نمى‏شويم و آنان را به
خانه‏هايمان راه نمى‏دهيم.

و چنين كردند.

اين موضوع به عبد اللّه‏ بن سلام و يارانش رسيد. پس
هنگام ظهر، نزد پيامبر خدا آمدند و بر او وارد شدند و
گفتند: اى پيامبر خدا! خانه‏هاى ما از مسجد، دور است و
جاى گفتگويى جز اين مسجد نداريم. قوم ما چون ديدند
كه با خدا و پيامبرش يار گشته‏ايم و آنها و دينشان را وا
نهاده‏ايم، دشمنى خود را با ما آشكار نموده و سوگند ياد
كرده‏اند كه با ما ازدواج نكنند و با ما نخورند و ننوشند و
نشست و برخاست نكنند. نيز بر ما در نيايند و ما را به
خانه خود، راه ندهند و هيچ گونه با ما درنياميزند و سخن
نگويند، و اين بر ما سخت است. به خاطر دورى
خانه‏هايمان، توانايى مجالست با اصحاب تو را هم
نداريم.

پس در اين هنگام كه از حال خود به پيامبر صلي الله عليه و آله شكوه
مى‏كردند، اين آيه نازل شد: «تنها ولىّ شما، خدا و پيامبر
اوست و [نيز] مؤمنانى كه نماز مى‏خوانند و در حال
ركوع، صدقه مى‏دهند» و پيامبر خدا آن را برايشان
خواند.

آنان گفتند: ما به ولايت خدا و پيامبرش و نيز مؤمنان،
راضى هستيم.

بلال، نداى اذان سر داد. پيامبر خدا [از خانه] بيرون
آمد و [داخل مسجد شد]، در حالى كه مردم در مسجد
نماز مى‏خواندند؛ برخى ايستاده و برخى در ركوع و
برخى هم در سجده. ناگاه مسكينى را ديد كه مى‏گردد و از
مردم، گدايى مى‏كند.

پيامبر خدا او را فرا خواند و گفت: «آيا كسى چيزى به
تو بخشيد؟». گفت: آرى.

گفت: «چه چيز به تو داد؟». گفت: انگشترى نقره.

گفت: «چه كسى آن را به تو بخشيد؟». گفت: آن مرد
ايستاده.

/ 384