بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
گفتم: خدايا! او را مردى از انصار قرار ده. و اين را كتمان كردم كه ناگهان على عليه السلام آمد. پيامبر صلي الله عليه و آله گفت: «اى انس! اين كيست؟». گفتم: على عليه السلام است. پس با شادمانى برخاست و او را در آغوش گرفت و صورت به صورتش نهاد و عرق على عليه السلام به صورتش ساييد.على عليه السلام گفت: اى پيامبر خدا! ديدم در حقّ من كارى مىكنى كه پيش از اين نكرده بودى! گفت: «چه چيزْ مرا باز دارد، در حالى كه تو [پيام الهى را] از سوى من ابلاغ مىكنى و سخنم را به آنان مىرسانى و اختلافهايشان را پس از من برايشان روشن مىكنى». 1 756.پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : اى على! تو كسى هستى كه اختلافات امّت را پس از من برايشان روشن مىكنى و در ميان آنان به جاى من قرار مىگيرى. گفته تو گفته من، فرمان تو فرمان من و اطاعت از تو اطاعت از من و اطاعت از من اطاعت از خداست و نافرمانى از تو نافرمانى از من و نافرمانى از من نافرمانى از خداى است. 2 757.امام حسن عليه السلام : پيامبر خدا از پى انصار فرستاد و آنان آمدند. به آنان گفت:«اى گروه انصار! آيا شما را به چيزى راهنمايى نكنم كه پس از چنگ زدن به آن، هرگز گمراه نشويد؟». گفتند: چرا، اى پيامبر خدا! گفت: «اين، على است. به خاطر دوستى من، او را دوست بداريد و به خاطر گراميداشت من، گرامىاش بداريد، كه جبرئيل عليه السلام از جانب خداى مرا به آنچه برايتان گفتم، فرمان داده است». 3 758.الإرشاد ـ به نقل از انس ـ: پيامبر خدا خطاب به على عليه السلام گفت: «تو از منى و من از تو. از سوى من ابلاغ مىكنى و به تعهّداتم وفا مىكنى و غسلم مىدهى و مرا 1 - تاريخ دمشق: 42/386/8994، حلية الأولياء: 1/63 ، الفردوس: 5/364/8449.2 - كتاب من لا يحضره الفقيه: 4/179/5405.3 - المعجم الكبير: 3/88/2749 ، حلية الأولياء: 1/63 ، الأمالى ،صدوق : 564/763.