گياهان صحرايى - دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ - جلد 2

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گياهان صحرايى

ياقوت حموى، در معجم البلدان از عرّام نقل كرده كه
او گفته است:

هيچ گياهى جز درخت بادام تلخ، 1 يَز، 2 اراك 3 و اِستَبْرَق 4 در آن نيست.

مسجد

گفته‏اند كه در غدير خم، بر قدمگاه پيامبر خدا
مسجدى ساختند، همان جا كه نماز گزارْد و سخنرانى
كرد و على عليه السلام را به خلافت و ولايت مسلمانان نصب
كرد. مكان اين مسجد را ميان گودال و چشمه آب
گفته‏اند. بكرى، در معجمش مى‏گويد:

ميان گودال و چشمه آب، مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله است. 5

در معجم البلدان آمده كه صاحب المشارق گفته
است:

خُم، جايى است كه به آن، چشمه آبى مى‏ريزد. آن، ميان گودال و چشمه آب، واقع است و ميان اين دو، مسجد پيامبر خداست. 6
ظاهرا اين مسجد، از ميان رفته و در زمان شهيد اوّل
[م 786 ق] جز ديوارهايش چيزى از آن باقى نبوده است،
چنان كه صاحب جواهر در كتاب جواهر الكلام از كتاب
الدروس فى الفقه الإماميةى شهيد اوّل، 7
نقل مى‏كند:



1 -  در متن عربى، «مرخ» آمده كه ممكن است
«بارهنگ» باشد؛ گياهى از تيره بارهنگ‏ها و نزديك به تيره زيتونيان.
(ر.ك: فرهنگ فارسى معين: ذيل واژه «بارهنگ»)

2 -  يَز، گياهى
خاردار است كه بر اطراف خيمه مى‏نهند تا مردم و جانوران نتوانند داخل
شوند. به آن «يزبُن» هم گفته مى‏شود (ر.ك: لغت‏نامه دهخدا: ذيل مدخل
«يز»).

3 -  اراك، درختچه‏اى از تيره اراكى‏هاست و از ريشه آن،
مسواك تهيّه مى‏كنند. اين گياه، خواصّ دارويى دارد و اُشتران از برگش
تغذيه مى‏كنند. (فرهنگ فارسى معين: ذيل واژه «اراك»)

4 - 
استبرق، درختچه‏اى از تيره كاكتوس‏هاست كه در نقاط گرمسيرى
مى‏رويد و از گياهان كائوچويى به شمار مى‏آيد (ر.ك: فرهنگ فارسى معين:
ذيل واژه «استبرق»).

5 -  معجم ما استعجم: 2 / 368.

6 -  معجم البلدان: 2
/ 389.

7 -  الدروس: 156.

/ 384