بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
خداى را سپاس گفت و از اينكه به زودى از ميان آنان خواهد رفت، پرده برگرفت و از آنان خواست كه درباره چگونگى رسالتگزارى وى، گواهى دهند. مردمان، يكسر فرياد برآوردند:گواهى مىدهيم كه تو ابلاغ كردى و خيرخواهى و مجاهده نمودى. پس خدا به تو جزاى خير دهاد!آن گاه، براى آمادهسازى مردمان براى شنيدن پيام آخرين، بارها از صداقت خويش در ابلاغ و از «ثقلين» سخن گفت و جايگاه والاى خود را در ميان امّت، برنمود و بر اولويّت خود بر آنان، گواهى خواست كه پاسخهاى بلند و يكصدا شنيد.آن گاه، دست على عليه السلام را گرفت و فراز آورد و با شكوهى شگرف و فريادى بس رسا فرمود:مَن كُنتُ مَولاه، فعلىٌّ مولاه؛هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست.پيامبر صلي الله عليه و آله سه بار، اين جمله را تكرار كرد و براى پذيرندگان ولايت على عليه السلام و دوستداران و ياوران او دعا كرد.بدين سان، پيامبر خدا در تداوم آن روشنگرىها و اعلام حقها، در نهايت تدبير و آگاهى و در ميان دهها هزار انسانِ به حج آمده از اقاليم قبله، «ولايت و خلافت على عليه السلام » را رقم زد و «حقّ خلافت» و «خلافت حق» را نشان داد.آن روز، هيچ كس در اين حقيقت، ترديد نكرد و در اينكه پيامبر صلي الله عليه و آله با اين عبارتها، على عليه السلام را به ولايت و امامتْ منصوب ساخت، ترديدى روا نداشت. اگر كسانى گرانْجانى كردند، به سبب محتوا و مفاد پيام نبود. آن گونه كسان، به لحاظ تيرهجانى در اينكه اين حركتْ «وحيانى» باشد، سخن داشتند.به هر حال، كسان بسيارى به محضر على عليه السلام شتافتند و «امارت و ولايت» وى را