كه پيامبر خدا در آن هنگامه شگفت و عظيم و جاودانه، با
آن جمله سرنوشتساز، هيچ چيزى را جز «ولايت»،
«امامت» و «زعامت» على عليه السلام رقم نزد.ساماندهى آن اجتماع شكوهمند، فقط براى آن بود
كه مردمان، يك بار ديگر، ولى بسى گوياتر، رساتر و
كارآمدتر، در گسترهاى بس عظيم، ولايت علوى را
بشنوند و فردا و فرداها كسانى همى نگويند كه ندانستيم،
نفهميديم، نشنيديم و.... براى همين بود كه پيامبر صلي الله عليه و آله بارها
اقرار گرفت و در پايان، با صدايى بس رسا فرياد زد:هان! حاضر به غايب برساند.اكنون بر سر آنيم كه از يك سو ملازمات وارونهسازى
اين معنا را در پيش ديد نهيم و از سر تذكّر بگوييم كه اگر
در اين كلام پيامبر صلي الله عليه و آله سخن از ولايت و سرپرستى آينده
امّت در ميان نباشد، چنين تفسيرى چه لازمهاى خواهد
داشت و آيا خِرَد، آن پيامدها را مىپذيرد و از سوى
ديگر، با تأمّل در حادثه و چگونگى شكلگيرى آن و
مسائلى ديگر، تأكيد كنيم كه حق، همان است كه در
تحليل واژگانى آن آمد و نه چيز و چيزهاى ديگر...؛ و اللّه
من وراء القصد.
قراين دلالت حديث غدير بر امامت و
خلافت
الف ـ قراين عقلى
1. پيامد آنچه گذشت
به اعتقاد ما، پيامد آنچه تا بدين جا آورديم، ترديدىباقى نمىگذارد كه پيامبرخدا
از
جمله، سزامند است ياد كنيم از محقّق سختكوش و باريكبين مصرى،
محمّد بيّومى مهران، استاد دانشگاه اسكندريه، كه بدون هيچ ترديدى، اين
حقيقت را پذيرفته و بر اين باور رفته است كه قطعا «مولا» به معنى «اولى
به تصرف» و... است و نه چيز ديگر (الإمامة وأهل البيت: 2 / 120).