دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ - جلد 2

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1. پيامبر خدا بارهاى بار از «لزوم تمسّك به
ثقلين» سخن گفته و آن را عامل «جلوگيرى از گم‏راهى»
دانسته بود. در اين وصيّت نيز پيامبر صلي الله عليه و آله بدان ويژگى
تصريح كرده است: «نوشته‏اى كه هرگز گم‏راه نشويد».

2. بايد تأمّل و بررسى كرد كه نگاشتن چه چيزى
مى‏توانست آن همه عكس‏العمل بيافريند، چندان كه بر
پيامبر خدا اهانت روا شود. چه چيز بجز «رهبرى»
مى‏توانست تا بدان حد، مخالفت بيافريند و غوغا ايجاد
كند، بدان سان كه پيامبر صلي الله عليه و آله با سوز و گداز بگويد:
«برخيزيد و از كنار من دور شويد».

3. ابن عبّاس ـ كه هماره با تأسّف شديد و گاه با گريه
و اشكِ چشم، از آن روز [روز پنج‏شنبه] ياد مى‏كرد ـ
مى‏گويد:

پيامبر صلي الله عليه و آله پس از آن همه غوغا ـ كه هرگز شايسته محضر ايشان نبود ـ فرمود: «به سه چيز، سفارش مى‏كنم: مشركان را از جزيرة العرب بيرون برانيد و نمايندگان را بپذيريد،
همان‏گونه كه من مى‏پذيرفتم، و...».

ابن ابى نجيح كه اين روايت را از سعيد بن جُبير نقل
مى‏كند، مى‏گويد:

و سعيد، از گفتن سومى ساكت شد. نمى‏دانم از سر
عمد، ساكت شد و يا آن را فراموش كرد. نمى‏دانم آن را
وا نهاد و يا از يادش رفت. 1
سعيد، فراموش كرده است، يا از بازگفتن آن در
روزگار حَجّاج بن يوسف و در زير برق شمشير او،
سكوت نموده است و يا اين كه حافظه تاريخ، آن را از ياد
برده و به لحاظ مصلحت حاكميت، «حقيقت» را به مسلخ
«مصلحت» كشانده است؟

علاّمه سيّد عبد الحسين شرف الدين، نوشته است:

سومين نكته، چيزى جز همان كه پيامبر صلي الله عليه و آله مى‏خواست براى حفظ امّت از گم‏راهى بنويسد، نيست؛ امّا سياست، محدّثان را به فراموشى آن


مسند ابن حنبل: 1 / 477 /
1935.

/ 384