دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ - جلد 3

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى‏كند.
عمر، آرام مى‏شود، مرگ پيامبر صلي الله عليه و آله را باور مى‏كند و پس از شنيدن آيه
مى‏گويد:

به وفاتش يقين كردم. گويى اين آيه را نشنيده بودم! 1

به راستى عمر نمى‏دانست كه پيامبر صلي الله عليه و آله در گذشته است؟!

برخى بر اين باورند كه عمر به واقع نمى‏دانسته پيامبر صلي الله عليه و آله در گذشته
است و به ديگر سخن، انگاشته‏اند كه براى عمر، چنين باور بوده است
كه «پيامبر صلي الله عليه و آله نمى‏ميرد؛ بلكه او [انسانى] جاودانه است». 2 اينان، موضع عمر را سياستبازى و صحنه‏آفرينى
ندانسته‏اند؛ ولى برخى بر اين باورند كه او خوب مى‏دانسته كه
پيامبرخدا زندگى را بدرود گفته است و ديگر در ميان مسلمانان نيست؛
امّا مصلحت و چاره‏انديشى براى آينده موجب شد كه او با چنين
موضعى، زمينه را براى حذف رقباى سياسى آماده سازد.

ابن ابى الحديد، ديدگاه دوم را پذيرفته است، با تأكيد بر اين كه قصد
عمر از اين كار، پيشگيرى نمودن از بروز فتنه در امر امامت و پيشوايى
امّت از سوى انصار يا ديگران بوده است. او مى‏نويسد:

و ما مى‏گوييم شأن عمر، بالاتر از اين است كه آنچه را در اين واقعه بيان
داشته، باور داشته باشد؛ ليكن چون دانست كه پيامبر خدا وفات يافته است،
ترسيد در كار پيشوايى امّت، فتنه در گيرد و مردم، از انصار گرفته تا ديگران،
از آنها روى گردانند.... پس، چنين مصلحت ديد كه با ادّعاى وفات نيافتن
پيامبر صلي الله عليه و آله ، مردم را آرام نگه دارد... تا ابو بكر كه غايب بود و در سُنح (منزلى
دور از مدينه) به سر مى‏بُرد، آمد. چون با ابو بكر همراه شد، اضطرابش
پايان يافت، پشت‏گرم شد و تمايل مردم به او و اطاعت از او فزونى گرفت.
در اين هنگام از ادّعاى خود، دست كشيد. 3


1 -  1 و

2 . شرح
نهج‏البلاغة: 12/195 .

2 -  1 و

2 . شرح
نهج‏البلاغة: 12/195 .

3 - شرح نهج‏البلاغة: 2/42 .

/ 325