بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ولى به ناچار [و براى حفظ اسلام،] با آنان در فرود و اوج، همگام و همراه شدم؛ امّا يكى به كينه از من كناره گزيد و ديگرى به برادر زنش گرويد و چيزهايى ديگر، تا اين كه سومى (عثمان) به پا خاست و خورد و شكم را پر و تهى ساخت و خويشاوندانش به همراه او به خوردن و بُردن مال خدا برخاستند و چون شتران، كه گياهِ بهار را مىخورند، آن را بلعيدند، تا آن كه رشتههايش پنبه شد و كارهايش سبب قتلش گرديد و پرخورىاش سرنگونش ساخت.ناگهان با شگفتى ديدم كه مردم، به انبوهىِ يال كفتار، از هر سو به من هجوم آوردهاند، چندان كه حسن و حسين 1 پايمال شدند و دو پهلوى جامهام دريده گشت؛ [مردم [چون گله گوسفند، گرد مرا گرفتند.آن گاه كه [بيعتشان را پذيرفتم و] به كار برخاستم، گروهى پيمان شكستند و گروهى از دين بيرون رفتند و گروهى ستم، پيشه كردند. گويى اين سخن خدا را نشنيده بودند كه مىفرمايد: «تِلْكَ الدَّارُ الاْءَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَيُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الاْءَرْضِ وَلاَ فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ 2 اين سراى آخرت، از آنِ كسانى است كه برترى نمىجويند و راه تبهكارى نمىپويند؛ و فرجام [نيك]، از آنِ پرهيزگاران است»!آرى؛ به خدا سوگند، آن را شنيدند و فهميدند؛ ليكن دنيا در ديدهشان زيبا آمد و زينتهاى آن، آنها را فريفت.هان! سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، اگر حضور بيعتكنندگان نبود و وجود ياوران، حجّت را بر من تمام نمىكرد و [نيز [اگر خداوند از عالِمان، پيمان نگرفته بود كه شكمبارگىِ ستمگر و گرسنگى ستمديده را بر نتابند، افسار خلافت را بر گُردهاش مىانداختم و پايانش را چون آغازش 1 - واژه «حَسَنان» كه در اين جا به «حسن و حسين» ترجمه شد، به گونههاى ديگرى نيز خوانده و ترجمه شده است. ر.ك: ترجمه استاد سيّد جعفر شهيدى از نهج البلاغة.2 - قصص، آيه 83 .