بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
چنين بود كه پس از بيعت عبد الرحمان بن عوف و ساير اعضاى شورا با عثمان، على عليه السلام همچنان ايستاده بود و بيعت نمىكرد. پس، عبد الرحمان بن عوف بدو گفت: «بيعت كن، وگرنه گردنت را خواهم زد».امام عليه السلام از خانه بيرون آمد و اصحاب شورا از پى او آمدند و گفتند: «بيعت كن، وگرنه با تو مىجنگيم». 1 چنين است كه سيّد مرتضى، با سوز مىگويد:اين، چه رضايتى است...؟! چگونه كسى كه به قتل و پيكارْ تهديد مىشود، مختار است؟!و چنين است كه على عليه السلام فرمود:من، از سَرِ ناخشنودى و كراهت، بيعت نمودم. 2 4 . به وجود آوردن طمع خلافت. نكته فرجامين، اين كه عمر با اين كار، آتش طمع خلافت را عملاً در جان اعضاى شورا بر افروخت . شيخ مفيد رحمه الله نوشته است:سعد بن ابى وقّاص، خود را در برابر على عليه السلام شخصيّتى نمىديد؛ امّا حضورش در شورا، در او اين پندار را به وجود آورد كه او نيز اهليّت خلافت دارد.ابن ابى الحديد، همين تحليل را از استادش نقل كرده است و طلحه نيز در بيان برابرىاش با على عليه السلام ، از جمله، وجود خود در شورا را دليل مىآورَد. 3معاويه نيز به اين نكته در گفتگويى اشاره دارد. 4 به هر حال ، عمر، با شورايى كه تعيين كرد، يك بار ديگر بر از بين بردن «حقّ خلافت» و پاس نداشتن «حرمت خلافت» همّت گماشت و بنى اميّه را يكسر بر امّتْ مسلّط ساخت؛ كسانى را كه آن همه فساد به بار آوردند. نيز با به وجود آوردن 1 - أنساب الأشراف: 6/128، شرح نهج البلاغة: 9/55 و 12/265، الإمامة و السياسة: 1/176 . 2 - شرح نهج البلاغة: 12 / 265 . 3 - الإمامة و السياسة: 1/95 . نيز، ر. ك: ج5، ص236 (گفتگوهاى امام با طلحه). 4 - العقد الفريد: 3/289، تاريخ دمشق: 19/197 .