بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
با مقاومت، از ورود سعيد بن عاص به كوفه جلوگيرى مىكنند. بالاخره عثمان بر اثر مقاومت كوفيان، سعيد را ـ كه از نزديكانش است ـ عزل مىكند و ابو موسى را كه مورد قبول كوفيان است، به اِمارت آن ديار مىگمارد.در همين سال، صحابيان پيامبر خدا به يكديگر نامه مىنويسند و ضمن انتقاد از رفتار ناهنجار خليفه، انقلاب بر ضدّ عثمان را پى مىنهند و در نامه آنان به سربازان و مجاهدان، چنين مىآيد كه: «... اگر خواستار جهاديد، نزد ما بياييد».امير مؤمنان عليه السلام اعتراضهاى صحابيان را به عثمان مىرسانَد و او را با لحنى آرام پند مىدهد، شايد كه او به خود آيد و شيوه حكومتدارى را دگرگون سازد و بر صراط حقْ استوار آيد؛ امّا او در سخنرانى بسيار تندى، تمامى معترضان را مورد عتاب قرار داده، آنان را تهديد مىكند.طلحه و برخى ديگر از اصحاب پيامبر خدا به مصر (و آبادىهايى ديگر از جامعه اسلامى) نامه مىنويسند و آنان را به قيام بر ضدّ عثمان فرا مىخوانند.در پى اين فراخوانىها و آن همه ناهنجارى و نيز بىتوجّهى خليفه به اعتراضها و انتقادها، گروههاى گوناگونى از مصر، كوفه و بصره به مدينه مىآيند و همراه با صحابيان پيامبر صلي الله عليه و آله عثمان را محاصره مىكنند و به جِد از او مىخواهند كه حكومت را رها كند.در اين خيزش، عايشه، طلحة بن عبيد اللّه و عمرو بن عاص از جمله كسانى هستند كه در تشديد قيام بر ضدّ عثمان، نقش اساسى دارند. در اين هنگامه است كه عايشه مىگويد:اين پير خِرِفت را بكشيد. خدا او را بكشد!اين سخن، زبان به زبان مىگردد و پس از آن نيز شهره آفاق مىشود.گويا اكنون است كه خليفه از خواب سنگينى كه اطرافيانش بر او تحميل كردهاند،