بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
با مخالفان، كسانى را بفرستد؛ ولى چنين نمىكند. حتّى آن گاه كه عثمان از وى يارى مىطلبد، به تنهايى به مدينه مىآيد. عثمان هم قصد او را از آمدن، در مىيابد و به او مىگويد:تو مىخواهى كه من كشته شوم و سپس بگويى: من ولىّ خونم! 1 چون عثمان، نامه مىنويسد كه معاويه به يارى او بشتابد و در اين كار شتاب كند، معاويه با امروز و فردا كردن، عملاً فرصت جلوگيرى از كشته شدن خليفه را بر باد مىدهد. به اين متن تاريخى بنگريم:چون نامه به معاويه رسيد، منتظر ماند و از آن جا كه اجتماع اصحاب پيامبر خدا را [بر مخالفت با عثمان [مىدانست، اظهار مخالفت با آنان را ناپسند داشت. 2 بدين سان مىتوان گفت كه معاويه، به طور غير مستقيم در قتل عثمانْ دست دارد؛ دستى تأثيرگذار كه مولا عليه السلام نيز بدان اشاره مىكند.به هر حال، چنين مىشود كه جريانهاى سرچشمه گرفته از چهار نقطه مهمّ سرزمينهاى خلافت اسلامى، به هم مىپيوندند و شورش بر ضدّ عثمان را فراگير مىسازند. حضور جمع عظيمى از مسلمانان در مدينه و اعتراض صريح آنان به اعمال عثمان، به جاى آن كه در وى و مشاورانش انگيزه تأمّلى در گذشته شود، به بىتوجّهى آنان و برخوردهاى ناشايست بيشتر و به دنبال آن، به قتل عثمان مىانجامد.با آنچه آمد، مىتوان دريافت كه گزارشهاى سيف بن عمر كه كوشيده است عوامل يادشده را يكسر ناديده بگيرد و حركت بر ضدّ عثمان را به فردى چون 1 - تاريخ اليعقوبى: 2/175 . 2 - ر.ك: ص 281 (ياريخواهى عثمان از معاويه).