بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ؛ 1 بىگمان، تو [اى پيامبر![ مىميرى و آنان نيز مىميرند» را قرائت كرد و پس از آن [،آيه]: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىآ أَعْقَابِكُمْ؛ 2 و محمّد، جز پيامبرى نيست كه پيش از او هم پيامبرانى بودهاند. آيا اگر بميرد يا كشته شود، [از دين او] باز مىگرديد؟» را خواند تا آن كه از آيه فارغ گشت. سپس گفت: هر كس محمّد را مىپرستد، [بداند كه] محمّد در گذشت و هر كس كه خدا را مىپرستد، پسْ خدا زنده است و نمىميرد.عمر گفت: آيا اين، در كتاب خداست؟[ابو بكر] گفت: آرى.عمر گفت: اى مردم! اين، ابو بكر و ريشسفيد مسلمانان است. پس با او بيعت كنيد. مردم نيز بيعت كردند. 3 926 .تاريخ اليعقوبى ـ در ياد كردِ وفات پيامبر خدا ـ: عمر، بيرون آمد و گفت: به خدا سوگند، پيامبر خدا نمرده است و نمىميرد. او فقط غايب شده است ـ همان گونه كه موسى بن عمران، چهل شب غايب شد ـ و سپس باز مىگردد و به خدا قسم، دستها و پاهاى گروهى را قطع مىكند.ابو بكر گفت: بلكه خداوند، خبر درگذشت او را [در قرآن] به ما داده و گفته است : «تو مىميرى و آنان نيز مىميرند».پس عمر گفت: به خدا سوگند، گويى كه تاكنون آن [آيه] را نخوانده بودم. سپس گفت: 1 - زمر، آيه 30 .2 - آل عمران، آيه 144 . 3 - الطبقات الكبرى: 2/267، مسند ابن حنبل: 10/44/25899، البداية و النهاية: 5/241 .