بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
چرا كه آنها صريحاً اعلام مىكردند كه در جنگها با او همراهى نخواهند كرد، و بيعت شمارى ديگر، مانند: مروان، سعيد بن عاص و وليد، با انگيزههاى سياسى بود. 1از اين رو، به يك معنا مىتوان اينجماعت را جزو متخلّفان از بيعتبا امام شمرد؛ چونبيعت آنان، بيعت واقعى و كاملى نبود و مىتوان آنان را در صف بيعتكنندگان قرار داد؛ چون مراسم رسمى بيعت را انجام دادند و بدين ترتيب، جمع بين دو قول، امكانپذير است.احتمال ديگر اين است كه اينان، در بيعت عام و فراگيرى كه در مسجد انجام شد، از بيعت كردن، خوددارى كردند و بهانههايى هم براى اين عمل خود، تراشيدند؛ ليكن پس از آن كه مراسم بيعت تمام شد و خلافت على عليه السلام استوار گشت، آنان نيز به بيعت، رغبت نشان دادند. گزارش مراجعه مروان و وليد و سعيد بن عاص كه پس از پايان بيعت عام، به سراغ امام آمدند و پس از مباحثاتى، با ايشان بيعت كردند و همچنين متن ديگرى كه از اعتراف عبداللّه بن عمر، اسامه و سعد بر بيعت با امام على عليه السلام حكايت دارد، شاهد بر اين ادّعاست.1315.امام على عليه السلام ـ از سخنان ايشان به هنگام سر باز زدن عبداللّه بن عمر، سعد بن ابى وقّاص، محمد بن مسلمه، حسّان بن ثابت و اسامه از بيعت ـ: اى مردم! با من بيعت كرديد بر آنچه با حاكمانِ پيش از من بيعت شده است. همانا اختيار، براى مردم است، پيش از آن كه بيعت كنند؛ امّا هنگامى كه بيعت كردند، اختيارى برايشان نيست. به درستى كه بر امام است كه استوارى و درستى پيشه سازد، و بر مردم است تسليم شدن و سازگارى.اين، بيعتى است عمومى. هر آنكس كه از آن رو گرداند، از اسلام رو گردانده
مروان پس از شكست در جنگ جمل، خواست تا با امام على عليه السلام بيعت كند. امام، در ردّ بيعت او فرمود: «مگر پس از كشته شدن عثمان، بيعت نكرد؟ مرا به بيعت وى نيازى نيست. آن، دستِ يهودى است» نهج البلاغة: خطبه 73، الخرائج والجرائح: 1 / 197 / 35.