بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
هنگامىكه اميرمؤمنان عليه السلام ، زمام حكومت را به دستگرفت، ستايشهاىبىمورد و گزافهگويىها درباره زمامداران، بخشى از فرهنگ عمومى بود. حاكمان نه تنها از آن جلوگيرى نمىكردند كه بدان دامن مىزدند. بدينسان، فرهنگ چاپلوسى و تملّق گسترش يافته بود و زيركان حقيقتستيز، با چاپلوسى امرا و سردمداران، بدون شايستگىهاى لازم، به موفقيتهاى سياسى و اجتماعى دست مىيافتند.از سوى ديگر، زمامداران، چون هرگز نقد نمىشدند، رفته رفته خود را پيراسته از هر كاستى تلقّى مىكردند و در ادامه اين روند، انتقادها و نقدهاى از سرِ دلسوزى و سازنده را اهانت تلقّى مىكردند و برخورد با آن را فرض مىدانستند.از جمله زيباترين و هيجانبارترين اقدامات علوى در تصحيح فرهنگ عمومى، مبارزه با چاپلوسى و تملّقگويى و تأكيد بر لزوم نقد و انتقاد سازنده است.امام، از كارگزاران خود مىخواست تا نزديكان، مشاوران و همراهان خود را از كسانى برگزينند كه در حقگويى، صراحت بيشترى داشته باشند و با آنان، به گونهاى رفتار كنند كه هرگز به تملّق روى نياورند و از نقد و انتقاد، تن نزنند و در ستايش، افزونگويى نكنند. خود نيز با هر گونه مديحهسرايى، به شدّت و با قاطعيت و علنى مبارزه مىكرد و برثناگويان، طعن مىزد و از مردم مىخواست به پاس آنچه به عنوان وظايف الهى انجام داده است، از او ستايش نكنند، تملّق نپراكنند، و به جاى اين همه، اگر به برنامههاى او انتقادى دارند و رفتار او را قابل نقد مىدانند، خيرخواهانه بگويند و با او چونان جبّاران، سخن نگويند.جالب توجه و قابل تأمّل آن كه اميرمؤمنان عليه السلام ، اجازه انتقاد به خود را نه در شرايط عادى حكمرانى، بلكه در بحرانىترين ايّام زمامدارى، يعنى در بحبوحه جنگ صفّين، مطرح كرده است.داستان بدينسان بود كه امام، ضمن يك سخنرانى هيجانانگيز، مطالبى را درباره