بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ستم است، عذرى براى رها كردن [خواسته او [نمىگذارْد. پس رحم كنيد تا به شما رحم شود، بندگان خدا را شكنجه نكنيد و بيش از توانشان بر آنان تكليف مكنيد. 1 1729.امام على عليه السلام : اى مردم! شما را به حق فرا خواندم، از من رو گردانديد، و با تازيانه شما را زدم، خستهام كرديد. بدانيد كه پس از من زمامدارانى بر شما حكم رانند كه از شما بدين كار، خشنود نشوند، مگر آن كه با تازيانه و آهن، شما را شكنجه كنند؛ و امّا من شما را با تازيانه و آهن شكنجه نمىكنم؛ چرا كه هركس مردم را در دنيا شكنجه كند، خداوند او را در آخرت، شكنجه خواهد كرد. 2 1730.مسند زيد ـ به نقل از زيد بن على، از پدرش، از جدّش درباره امام على عليه السلام ـ: به درستى كه او (على عليه السلام ) به عمر درباره زنِ حاملهاى كه اعتراف به زنا كرده بود و عمر دستور داده بود سنگسار شود، گفت: «شايد بر سرش فرياد كشيدهاى يا او را ترساندهاى؟».گفت: چنين بود.فرمود: «آيا از پيامبر خدا نشنيدى كه مىفرمود: "بر اعتراف كننده، پس از شكنجه حدّى نيست. به درستى كه آن كه را دربند كشى يا زندان كنى، يا تهديد كنى، اقرارش [ارزش [ندارد؟"».گويد: عمر، زن را آزاد كرد. سپس گفت: زنان، ناتواناند كه فرزندى مانند على بن ابى طالب بزايند. اگر على نبود، عمر هلاك مىشد. 3 1731.امام على عليه السلام ـ از سخنرانىاش در آغاز خلافت ـ: خدا حرامى را حرام كرده كه ناشناخته نيست، و حلالى را حلال كرده كه از عيبْ خالى است، و حرمت مسلمان را بر ديگر حرمتها برترى داده است، و حقوق مسلمانان را با اخلاص و يگانهپرستى پيوند داده است. پس مسلمان، كسى است كه مسلمانان، از دست و