2. پاسدارى از حقوق مردم - دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ - جلد 4

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى‏تواند مدّعى عدالت گسترى باشد كه عدالت
را با تأويل و توجيه، به مسلخ نبرد و عدالت را به پاى مصلحت، قربانى
نكند.

در نظام علوى و در آموزه‏هاى آن «عدالت مجسّم»، هيچ مصلحتى بالاتر از
مصلحت اقامه عدل نيست. حكومتى مى‏تواند مقتداى خود را على عليه السلام معرّفى
كند و رهرو على عليه السلام باشد كه با مقدّم داشتن عدالت بر مصلحت و پاى فشردن
بر اجراى عدالت، على‏رغم جوسازى‏ها و غوغاسالارى‏ها، آهنگ حكومت
جاودانه بر دل‏ها را داشته باشد، نه با ترجيح مصالح بى‏بنياد، قصد حاكميت
زودگذر بر «تن»ها را.

2. پاسدارى از حقوق مردم

عوامل روانى حمايت مردم از حكومت‏ها، به تعداد نيازهاى گوناگون معنوى
آنان است. يكى از مهم‏ترين عوامل حمايت‏هاى مردمى، پاس داشتن حقوق
مردم توسط حكومت است.

يكى از چيزهايى كه رضايت عمومْ بدان بستگى دارد، اين است كه: حكومت، با
چه ديده‏اى به توده مردم و به خودش نگاه مى‏كند؟ با اين چشم كه آنها برده و
مملوك‏اند، و او خود، مالك و صاحب اختيار است؟ ويا با اين چشم كه آنها
صاحب حقّ‏اند و او خود، تنها وكيل و امين و نماينده است؟ در صورت اوّل، هر
خدمتى انجام دهد، از نوع تيمارى است كه مالك يك حيوان، براى حيوان خويش
انجام مى‏دهد، و در صورت دوم، از نوع خدمتى است كه يك امين صالحْ انجام
مى‏دهد. اعتراف حكومت به حقوق واقعى مردم و احتراز از هر نوع عملى كه مشعر
بر نفى حاكميت آنها باشد، از شرايط اوّليه جلب رضا و اطمينان آنان است. 1
استاد شهيد مطهرى رحمه الله در تحليلى عالمانه، يكى از علل عمده گرايش به
مادّيگرى را در قرون جديد، اين انديشه خطرناك و گمراه‏كننده مى‏داند كه
مسئوليت در برابر



سيرى در نهج البلاغة: 118.

/ 369