است با تفسيرى كه سياستمداران اموى از سياست، به دست مىدادند. معاويه،
بنيادگذار اين نگرش به سياست در تاريخ اسلام است. او بر اين پايه و با تكيه
بر شعار «الملك عقيم؛ 1 سياستْ نازاست»، براى چنگ
انداختن به قدرت و حراست از قدرت به دست آمده، حاضر بود دست به هر
كارى بزند و هر كار ناشايستى را انجام دهد و هر نوع ابزار زشتى را به كار
گيرد.
سياست علوى
سياست در نگاه على عليه السلام ، اداره استوار جامعه بر اساس معيارهاى الهى، وحركتى حقمدارانه است. او كه مىگويد:المُلكُ سياسَةُ.كشوردارى، سياست است.و هرگز براى رسيدن به قدرت و حراست از قدرت به دست آمده، هر كارى را
روا نمىداند؛ بلكه به عكس، او توسّل به ابزار نامشروع را حتى به بهاى از
دست دادن قدرت صحيح نيز جايز نمىداند.بر پايه آموزههاى علوى، سياستْ شناخت و بهرهورى از ابزارهاى مشروع در
اداره جامعه و تأمين رفاه مادّى و معنوى مردم است. به ديگر سخن، در
آموزههاى علوى، به كارگيرى شيوههاى نامشروع و ابزار به ظاهر كارآمد، امّا به
واقع ناصحيح، سياستنيست؛ بلكه خدعه، نيرنگ، فريب و به تعبير امام
صادق عليه السلام ، «نكراء» است. 2
از نگاه على عليه السلام ، حكومت، چيرگى بر دلها و تسخير خردها و عاطفههاست، نه
1 - الأمالى، صدوق: 132.2 - امام صادق عليه السلام درباره هوش سياسى معاويه مىفرمايد: «تلك
النكراء تلك الشيطنة وهى شبيهة بالعقل وليست بالعقل؛ اين، نيرنگ و شيطنت است و به عقل مانَد؛
اما عقل نيست» (الكافى: 1 / 11).