بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
گفتند: جز تو را برنگزينيم.بارها نزد او آمد و شد كردند و در آخرين مرتبه به وى گفتند: به درستى كه كسى را شايستهتر از تو بر امر حكومت نمىشناسيم كه از تو پيشتازتر [در اسلام] و به پيامبر، نزديكتر باشد.آنگاه امام فرمود: «چنين مكنيد! اگر من وزير باشم، بهتر از آن است كه امير باشم».آنان گفتند: به خدا سوگند، هيچكارى انجام نمىدهيم، مگر آنكه با تو بيعت كنيم.فرمود: «پس در مسجد؛ چرا كه بيعت من، پنهانى نخواهد بود و جز در مسجد، انجام نخواهد شد».در اين هنگام، امام در خانهاش بود و گفته شده در بُستان بنى عمرو بن مبذول بود.آنگاه حضرت به سوى مسجد روانه شد، در حالىكه عبايى بر دوش و لباسى بلند برتن و عِمامهاى از خَز بر سر داشت و كفشهايش در دستش بود و بر كمانى تكيه كرده بود. سپس مردم، با وى بيعت كردند.نخستين كسى كه بيعت كرد، طلحة بن عبيداللّه بود. حبيب بن ذؤيب، به وى نگاه كرد و گفت: پناه بر خدا! نخستين دستى كه براى بيعت دراز شد، دستى عليل و ناتوان بود. اين كار، به سامان نرسد! سپس زبير بيعت كرد.على عليه السلام به آن دو فرمود: «اگر دوست داريد، شما با من بيعت كنيد و اگر مىخواهيد، من با شما بيعت كنم؟».گفتند: ما با تو بيعت مىكنيم. 1 1297.الجمل ـ به نقل از زيد بن اَسلَم ـ: طلحه و زبير، نزد على عليه السلام آمدند، در الكامل فى التاريخ: 2/302، تاريخ الطبرى: 4/428 ، نهاية الأرب: 20/10.