بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در حالىكه چوپان، آنها را رها ساخته و بار انداختهاند، گرد من ازدحام نمودند، به گونهاى كه گمان بردم كُشنده مناند يا اينكه برخى از آنان، كشنده برخى ديگر، در حضور مناند. 1 1304.امام على عليه السلام ـ به هنگام گزارش بيعتشكنى طلحه و زبير ـ: نزد من آمديد و گفتيد: با ما بيعت كن.گفتم: چنين نكنم.گفتيد: آرى؟گفتم: نه؛ و دست خود را جمع كردم، و شما دستانم را گشوديد، و دست خود را پس كشيدم، و شما آن را كشيديد. گرد من ازدحام نموديد، چونان شتران تشنه كه بر آبخور وارد شوند، به گونهاى كه گمان بردم كُشنده من هستيد و برخى از شما كُشنده ديگرى هستيد. آنگاه دست خود را دراز كردم و با اختيار، با من بيعت كرديد و در آغاز، طلحه و زبير، از روى ميل و اراده، و نه اجبار، با من بيعت كردند. 2 1305.امام على عليه السلام ـ در گزارش بيعت خود ـ: دستم را گشوديد و من آن را بستم، و شما آن را كشيديد و من جمع كردم. آنگاه، مانند شتران تشنه كه به آبخورها وارد شوند، گرد من ازدحام نموديد، به گونهاى كه كفش از پايم در آمد و عبا از دوشم افتاد و ناتوانان، لگدمال شدند. شادمانى مردم از بيعت با من، بدان پايه رسيد كه خردسالان، شادمان شدند، بزرگسالان، لرزان لرزان، و ناتوانان، به سختى بدان جا روان شدند، و دخترانِ نورسيده [براى ديدن منظره[ حجاب از چهره برگرفتند. 3 1306.وقعة صفين ـ به نقل از خفاف بن عبداللّه ـ: مردم براى بيعت با على عليه السلام ، مانند پروانگان، گرد او ازدحام نمودند، تا آنجا كه كفشها ناپديد شد، عباها از 1 - نهجالبلاغة: خطبه 54.2 - الإرشاد: 1/244، الاحتجاج: 1/375/68، الجمل: 267 ، العقد الفريد: 3/123.3 - نهجالبلاغة: خطبه 229، بحارالأنوار: 32/51/35.