1 / 7
بيعت عمومِ مردم
1307.شرح نهج البلاغة ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: هنگامى كه على عليه السلاموارد مسجد شد و مردم آمدند تا با وى بيعت كنند، هراس داشتم كه برخى از
دشمنان على كه پدر يا برادر و يا نزديكان آنها در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله توسط وى
كشته شده بودند، سخنى بگويند و على عليه السلام در امر حكومت، رويگردان شود و
آن را رها كند. من همواره مترصّد اين امر بودم و هراس داشتم؛ [ليكن] كسى
سخنى بر زبان نياورد تا آنكه تمامى مردم با رضايت و ميل و بدون اكراه، بيعت
كردند. 2 1308.الفتوح: انصار به مردم گفتند: شما از برترى علىبن ابى طالب، سابقه،
خويشاوندى و جايگاه او نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آگاهيد و علم او را به حلال و حرام
[مىدانيد، چنانكه] بر نياز خود به وى از ميان صحابيان [آگاهيد] و [او كسى
است كه [هرگز از خيرخواهى شما فروگذار نكرد. اگر ما شخصى را برتر و
شايستهتر از او در امر حكومت مىديديم، شما را به وى دعوت مىكرديم.مردم، يكْسخن گفتند: به وى از روى رغبت، و نه اجبار، رضايت داديم.آنگاه على عليه السلام به آنان فرمود: «به من بگوييد اين سخن شما كه: "به وى از روى
رغبت، و نه اجبار، رضايت داديم"، حقّى است واجب از سوى خداوند بر شما
يا نظرى است كه از جانب خود مىدهيد؟».
1 - وقعة صفّين: 65، شرح نهج
البلاغة: 3 / 111، الإمامة والسياسة: 1 / 105.2 - شرح نهجالبلاغة: 4/10. در اين رأى جاى تأمل است؛ زيرا عبد اللّه بن عبّاس كارگزار
عثمان در حج بود و وقتى وارد مدينه شد كه با على بيعت شده بود. ر. ك : تاريخ الطبرى: 4/439. ممكن
است راوى عبيداللّه يا قثم پسران عبّاس باشند.