بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
گفتند: اين، واجبى است كه خداوند، بر ما تكليف كرده است. 1 1309.الجمل ـ به نقل از عبدالحميد بن عبدالرحمان، از ابن ابزى ـ: آيا برايت نقل كنم آنچه را با چشمانم ديدم و با گوشهايم شنيدم؟ هنگامى كه مردم نزد بيتالمال، گِرد آمدند، على عليه السلام به طلحه فرمود: «دستت را بياور تا با تو بيعت كنم». آنگاه طلحه گفت: تو به اين امر، از من سزاوارترى، در حالى كه آراى مردم بر تو آن چنان است كه بر من نيست.على عليه السلام فرمود: «از غير تو هراسى نداريم».طلحه گفت: هراسى نداشته باش. سوگند به خداوند كه از جانب من آسيبى به تو نرسد.آنگاه، عمّار ياسر، ابوالهيثم ابن تيهان، رفاعة بن رافع و ابو ايّوب خالد بن زيد، به پا خاستند و خطاب به على عليه السلام گفتند: حكومتْ تباه شده و خود، رفتار عثمان را و آنچه را كه او برخلاف كتاب و سنّتْ انجام داد، ديدهاى. دستت را بياور تا با تو بيعت كنيم تا آنچه را كه از امور امّت تباه شده است، اصلاح كنى.على عليه السلام عذر خواست و فرمود: «شما ديديد كه چگونه با من رفتار شد و رأى مردم را دانستيد. مرا به آنان، نيازى نيست».[اين چند نفر] نزد انصار آمدند و گفتند: اى گروه انصار! شما ياران خدا و ياران پيامبر خداييد. خداوند، شما را به واسطه پيامبر، كرامت بخشيد. به درستى كه شما برترى على عليه السلام و سابقه او را در اسلام مىدانيد و از خويشاوندى وى و جايگاهش نزد پيامبر صلي الله عليه و آله [باخبريد]. اگر او به حكومت رسد، شما را به نيك بختى و سعادت رساند.آنگاه گروه انصار گفتند: ما از همه مردم، به وى راغبتريم و جايگزينى برايش نمىجوييم. الفتوح: 2/435.