را بِشُوى، كه من ناتوانم، مگر آن كه تو توانم بخشى. و مرا خِرَدى
روزى ساز كه با آن، درِ نادانى را بر بندى، و دانشى كه با آن، پردههاى
جهل را وا گشايى، و يقينى كه با آن، شك را از من بزدايى، و دريافتى كه
با آن، مرا از فتنههاى دشوار برون آورى، و نورى كه با آن، در ميان
انسانها راه سپارم و در تاريكىها راه بجويم.بار خدايا! برايم به سامان آور گوشم، چشمم، مويم، پوستم و قلبم
را؛ سامانى پايدار كه ديگر اعضاى پيكرم را با آن به صلاح آورى. از تو
آسايش به هنگام مرگ و بخشايش به گاهِ حسابكشى طلب مىكنم.بار خدايا! از تو مىخواهم به هر كارى كه آن را بيشتر دوست
مىدارى و به تو نزديكتر است، مرا مشغول دارى. آنگاه، گرامىترين
كارها نزد خويش را به من باز افكن و در آن، مرا نيرو، راستى، كوشايى،
و نشاطى از جانب خود عطا فرما.سپس چنانم كن كه براى طلبِ خشنودى تو كار كنم و آن گونه كه
بندگان شايستهات را توفيق دادهاى، زندگى به سر بَرَم. آنگاه، چنانم ساز
كه اين گونه زيستن را به بهايى اندك نفروشم و چيز ديگرى را جانشين
آن نكنم؛ و در گشايش و سختى و تنآسايى و فراموشى و رياورزى و
شهرتخواهى، آن را دگرگون مساز، تا آن كه مرا بر همان حال بميرانى.
گرامىترين قتل در راه خويش را نصيبم گردان، چنان كه تو را و
پيامبرت را يارى كنم و زندگانى پايدار را به بهاى دنيا بخرم؛ و از
خشنودىِ نزد خويش بى نيازم فرما...!». 1
11 / 3
بر افراشته شدنِ قرآنها
2572.تاريخ الطبرى ـ به نقل از ابو مِخنَف ـ: چون عمرو بنعاص ديد كه عراقيان
مهج الدعوات: 129، بحارالأنوار:
94/238.