بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بعد؛ همانا نافرمانى از امر نيكخواهِ مهرورزِ داناىِ كارآزموده، حسرت مىزايد و پشيمانى در پى دارد.من در ماجراى اين داورى، فرمان خويش را به شما دادم و آنچه را در گنجينه انديشه داشتم، برايتان آشكار كردم؛ «و اى كاش از رأىِ قَصير پيروى مىكردند». 1 امّا شما همچون مخالفانى جفاپيشه و پيمانشكنانى عصيانگر، از فرمانم سر باز زديد؛ چندان كه اندرز دهنده نيكخواه در خيرخواهىاش به ترديد افتاد و سنگِ آتشزنه در افروختنِ آتش، بُخل ورزيد. پس من و شما مصداق سخن آن مرد قبيله هَوازِن هستيم:«من در منزلگاه مُنعَرِجُ اللِّوى، امر خويش را با شما در ميان نهادم ولى شما جز در صبحگاهان روز بعد، خيرخواهى ام را درنيافتيد. 2
1 - اين مَثَل در جايى به كار مىرود كه كسى به پندِ ناصح، عمل نكند. ريشه اين مَثَل آن است كه قصير، غلامِ يكى از ملوك عرب به نام جذيمة بن اَبرَش بود. جذيمه پدر زبا، ملكه جزيره را كشته بود. آن ملكه با حيلهگرى از جذيمه خواست كه براى ازدواج با وى نزد او رود. جذيمه، دعوت وى را پذيرفت و با هزار سوار، روى به راه نهاد و ديگر لشكريانش را همراه خواهرزادهاش باقى نهاد. پيشتر، قصير به وى گفته بود كه بهسوى زبا نرود؛ ولى او نپذيرفته بود. آنگاه كه وى به جزيره نزديك شد، انبوهى از سپاهيان زبا پيش آمدند، بىآن كه وى را احترام كنند. قصير به او گفت كه بازگردد و حيلهگرى زنان را گوشزد كرد. جذيمه نپذيرفت و چون نزد زبا رفت، كشته شد. آنگاه، قصير گفت: «سخنى از قصير، پذيرفته نمىشود!» و اين، مثلى شد براى هر كس كه نصيحت كند و از سخنش سر بپيچند. (بحار الأنوار: 33 ولى شما جز در صبحگاهان روز بعد، خيرخواهى ام را درنيافتيد. 2
1 - اين مَثَل در جايى به كار مىرود كه كسى به پندِ ناصح، عمل نكند. ريشه اين مَثَل آن است كه قصير، غلامِ يكى از ملوك عرب به نام جذيمة بن اَبرَش بود. جذيمه پدر زبا، ملكه جزيره را كشته بود. آن ملكه با حيلهگرى از جذيمه خواست كه براى ازدواج با وى نزد او رود. جذيمه، دعوت وى را پذيرفت و با هزار سوار، روى به راه نهاد و ديگر لشكريانش را همراه خواهرزادهاش باقى نهاد. پيشتر، قصير به وى گفته بود كه بهسوى زبا نرود؛ ولى او نپذيرفته بود. آنگاه كه وى به جزيره نزديك شد، انبوهى از سپاهيان زبا پيش آمدند، بىآن كه وى را احترام كنند. قصير به او گفت كه بازگردد و حيلهگرى زنان را گوشزد كرد. جذيمه نپذيرفت و چون نزد زبا رفت، كشته شد. آنگاه، قصير گفت: «سخنى از قصير، پذيرفته نمىشود!» و اين، مثلى شد براى هر كس كه نصيحت كند و از سخنش سر بپيچند. (بحار الأنوار: 33