شَقِيٌّ، و قَد جَعَلَ اللّهُ عَهدَهُ و ذِمَّتَهُ أمنا أفضاهُ بَينَ العِبادِ بِرَحمَتِهِ، و حَريما
يَسكُنونَ إلى مَنَعَتِهِ و يَستَفيضونَ إلى جِوارِهِ؛ فَلا إدغالَ و لا مُدالَسَةَ و لا
خِداعَ فيهِ. 1
و اگر با دشمنت پيمانى نهادى و در ذمّه (بر گردن) خود، او را امان دادى، به
عهد خود وفا كن و آنچه بر ذمّه گرفتهاى، ادا كن و خود را چون سپرى در برابر
پيمانت قرار بده؛ زيرا مردم بر هيچ چيز از واجبهاى خدا، به شدّتِ بزرگ
شمردن وفاى به عهد، متّفق نيستند، با همه خواستههاى گوناگونى كه دارند و
رأىهايى مخالف همديگر كه دارند. و افزون بر مسلمانان، مشركان نيز وفاى به
عهد را در بين خود لازم مىشمارند؛ چون زيان ناگوار پيمان شكنى را
چشيدهاند. پس در آنچه به عهده گرفتهاى، خيانت مكن و پيمانى را كه بستهاى،
مشكن و دشمنى را كه در پيمان تو است، فريب مده؛ زيرا جز نادانِ بدبخت، بر
خدا دليرى نمىكند و خداوند، پيمان و ذمّه خود را امان قرار داده و از روى
رحمت به بندگان، آن را بر عهده همه نهاده است و چون حريمى استوار ساخته
تا در آن بيارامند و به آن، پناه ببرند. پس در پيمان، نه خيانت و نه فريب و نه
مكرى در كار است.اگر امام على عليه السلام اين اصل اساسى اسلام را نقض كند، چه انتظارى از
ديگران مىتوان داشت؟
ج ـ سلطه جاهلان ناسك
از ديدگاه امام على عليه السلام خطر سلطه جاهلان ناسك (عمل كننده بهاحكام شرع) كمتر از خطر عالمان فاسق نيست. اعتراف به خطا و نقض
عهد در جريان حكميّت بدين معناست كه على عليه السلام سلطه جاهلان
ناسكِ مبتلا به بيمارى عُجب و دنياطلبى و تعمّق (تندروى دينى) را كه
بهعنوان «قارى» شهرت پيدا كرده بودند،
نهجالبلاغة: نامه 53.