نطفههايى هستند در صُلبهاى مردان و زهدانهاى زنان. هر زمان يكى از آنان
سر برون مىآورد، سرش قطع مىشود، تا كسى از آنها باقى نمانَد، جز مشتى
دزد و غارتگر.چنين است كه بايد بيش از هر چيز به روانشناسى مارقين پرداخت
و ريشههاى «تعمّق» را كاويد و زمينههاى اين تندروى را يافت، تا مگر
عبرتى باشد براى روزگار كنونى و همه عصرها.
يك. جهل
در ريشهيابى جريان تعمّق، جهل را بايد آغازين عامل برشمرد. درروايات اسلامى بر اين نكته تصريح شده است. على عليه السلام افراط و تفريط،
و تندروى و كندروى را برخاسته از جهل دانسته و فرموده است:لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفرِطا أو مُفَرِّطا. 1
نادان را جز افراطكار يا تفريطگر نخواهى يافت.چنين است كلام حضرت باقر عليه السلام كه ريشه تندروى خوارج و موضع
افراطگرايانه آنان را جهل تلقّى كرده است. اسماعيل جُعْفى مىگويد: از
امام باقر عليه السلام درباره آن مقدار از دين كه حتما بايد هر كسى بداند پرسيدم.
فرمود:الدّينُ واسِعٌ، ولكِنَّ الخَوارِجَ ضَيَّقوا عَلى أنفُسِهِم مِن جَهلِهم. 2
دين، گسترده است؛ ولى خوارج به خاطر نادانى خود، آن را بر خويش
تنگساختند.اين همان نكتهاى است كه امام على عليه السلام در تحليل روانى و فكرى
خوارج و علّت تندروىها و گرايشهاى افراطى آنان بر آن تأكيد
ورزيده و فرموده است:
1 - نهجالبلاغة: حكمت 70، بحارالأنوار:
1/159/35.2 - الكافى:
2/405/6، تهذيب الأحكام: 2/368/1529، كتاب من لا يحضره الفقيه: 1/257/791.