بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مِن شَخصِهِ، وقارَبَ مِن خَطوِهِ، وشَمَّرَ مِن ثَوبِهِ، وزَخرَفَ مِن نَفسِهِ لِلأَمانَةِ، وَاتَّخَذَ سِترَ اللّهِ ذَريعَةً إلَى المَعصِيَةِ. 1 در ميان آنان كسى هست كه با كار آخرت، دنيا را مىجويد و با كار دنيا آخرت را نمىطلبد، تنآساست و آرام گام بر مىدارد و دامن لباس خود را به كمر مىزند و به دروغ، خود را امين مردم جلوه مىدهد و پردهپوشى خداوند را ابزار براى گناه قرار داده است.نمودهاى عينى گونههاى دنياگرايى، بويژه دنيا جويىهاى با ظاهرِ آراسته به آخرتگرايى، بسى دشوار است. اينگونه گرايشها فقط در هنگامه آزمايش و در گردونههاى دشوار زندگى خود را نشان مىدهد؛ چرا كه جوهره درون انسانها تنها در چنين شرايطى آشكار مىشود، كه مولا عليه السلام فرمود:في تَقَلبُ الاْءحوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ. 2 آگاهى بر گوهر آدمها، در دگرگونى شرايط، حاصل مىشود.يافتن حق از پس پرده تزوير و ريا، كارِ هركس نيست. بصيرت و ژرفانگرى مىخواهد؛ نگاهى چونان نگاهِ پرواپيشهاى استوار انديش مانند مالك اشتر مىخواهد كه در پسِ سجدههاى طولانى و گرايشهاى مقدّسمآبانه، دنياگرايى را بنگرد. مالك در صِفّين در آستانه پيروزى بود و تا نزديك خيمه فرماندهى سلطهجويان پيش رفته بود كه با فشار قُرّاء، مجبور به بازگشت شد و چون باز گشت، از سر سوز، خطاب به آنان گفت:يا أصحابَ الجِباهِ السّودِ! كُنّا نَظُنُّ صَلاتَكُم زَهادَةً فِي الدُّنيا وشَوقا إلى لِقاءِ اللّه. فَلا أرى فِرارَكُم إلاّ إلَى الدُّنيا مِنَ المَوتِ، أَلا قُبحا يا أشباهَ النَّيبِ الجَلاّلَةِ. 3 1 - نهجالبلاغة: خطبه 32، بحارالأنوار: 78/5/54.2 - نهجالبلاغة: حكمت 217.3 - تاريخ الطبرى: 5/50، الكامل فى التاريخ: 2/387، وقعة صفّين: 491.