سه. تكفير و متّهم ساختن - دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 6

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ - جلد 6

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى‏شمارد، و هرگاه چيزهايى مطرح شود كه نمى‏داند آن را منكر
مى‏شود و تكذيب مى‏كند و به خاطر نادانى‏اش مى‏گويد: «اين را نمى‏شناسم» و
«فكر نمى‏كنم كه چنين باشد» و «گمان نمى‏برم كه وجود داشته باشد» و «كجا
چنين چيزى است؟». همه اينها به علّت اعتماد به نظر خود و ناآگاهى از مقدار
جهالتش است و به علّت مشتبه شدن كار، از آنچه معتقد است، جدا نمى‏شود و
بهره نمى‏برد و حق را منكر مى‏گردد و در نادانى متحيّر مى‏ماند و از دانشجويى
سر بر مى‏تابد.

سه. تكفير و متّهم ساختن

از جمله ثمرات تلخ و زيانبار تندروى‏هاى از سر جهل و
افراطگرى‏هاى بى‏بنياد و تعمّق در دين و خود محورى‏هاى زاييده از
آن، متّهم ساختن ديگران به بى‏دينى است. سطحى‏نگرانِ جامد و
خودپسند كه خود و چگونگى رفتار خود را معيار حق گرفته‏اند، سريع
و بدون هيچ پايه و بنيادى درباره ديگران داورى مى‏كنند و چوب تكفير
را بر سر هر آن‏كه چون آنها نمى‏انديشد، فرود مى‏آورند.

خوارج، چنين بودند. آنها كه خودْ حَكَميّت را بر امير مؤمنان تحميل
كرده بودند، بدون اين‏كه اندكى فرصتِ انديشيدن بر خود روا دارند و
در آنچه به وجود آورده‏اند، تأمّل كنند، چوب تكفير را فراز آوردند و
على عليه السلام را كه تبلور ايمان و تجسّم عينى حق‏مدارى و جلوه والاى
الهى‏نگرى بود، تكفير كردند، و شگفتا كه به قتل هر كه بر اين باور نبود،
فتوا دادند و كسانى را بدين‏جهت از دم تيغ گذراندند. 1

آنان در اين راه همى پيش رفتند و تكفير را قانونمند كردند و هر
آن‏كه را مرتكب كبيره مى‏شد، كافر مى‏دانستند. از اين روى در يكى از
جنگ‏ها وقتى از فرمانده خود كه «قطرى» نام داشت ، پرسيدند كه
جنگ خواهد كرد يا نه و او جواب منفى داد و بعد تصميم به جنگ
گرفت، سپاهيان گفتند كه او دروغ گفته و كافر شده است.


از جمله عبد اللّه‏
بن خباب بن اَرَت را كه داستانش مشهور است (ر. ك: ح 2692).

/ 439