مستقيم نظامى آماده سازد، چنان كه در اين جنگ، دو روش سخنرانى و
نامهنگارى را همزمان به كار گرفت.در وراى اين نبرد تبليغاتى، چنين اهدافى پى گرفته مىشد:
1. بر بستن اتّهامِ قتل عثمان به امام
بخش گستردهاى از نامههاى معاويه به امام عليه السلام ، گرد همين موضوعمىچرخد. انگيزههاى رويكرد معاويه به سهيم شمردنِ امام عليه السلام در قتل
عثمان، از طرفى آن بود كه شايستگى امام عليه السلام براى عهدهدار شدن
خلافت را به طعن گيرد و از ديگر طرف، اين كه به بهانه خونخواهى
عثمان، زمينه مناسب را براى درگيرى مستقيم نظامى با امام عليه السلام فراهم
آورَد و از همين رهگذر، فضاى دلخواه را براى دستيابىِ خودِ معاويه به
قدرت، مهيّا سازد.بسيارند آن دسته از سندهاى تاريخى كه درستىِ اين ادّعا را گواهى
مىدهند. 1معاويه، اين
سياست شيطانى را آشكارا، حتّى پيش از كشته شدن عثمان، پيش
گرفت، آنگاه كه در يارىِ وى درنگ ورزيد. اين پديده آنگاه كاملاً
آشكار شد كه عثمان اصرار ورزيد معاويه نيرويى براى حمايت از وى
روياروى آشوبگران گسيل
بَلاذُرى در أنساب الأشراف آورده است : معاويه ، پس از فرستادنِ ابو مسلم
خولانى نزد على عليه السلام ، نعمان بن بشير انصارى و ابو هُريره دوسى را به سوى وى گسيل
داشت . آن دو ، على عليه السلام را فراخواندند كه كُشندگان عثمان بن عفّان را تسليم كند تا به قصاص
خون وى ، كشته شوند و بدينسان ، كار مردم سامان يابد و از جنگ ، پيشگيرى شود . معاويه
مىدانست كه على عليه السلام چنين نخواهد كرد ؛ ليكن مىخواست نزد شاميان گواهى داده شود كه
على عليه السلام از تسليم آن افراد و بيزارى جستن از ايشان سر باز زده است . بدين ترتيب ، راه باز
مىشد تا معاويه ادّعا كند كه على عليه السلام ، عثمان را كشته است . آنگاه خشم شاميان بر على عليه السلام
افزايش مىيافت و در جنگ و دشمنى با وى تيز خشمتر و ديدهورتر شوند . وقتى آن دو
نزد امام عليه السلام رسيدند و خواست معاويه را به وى ابلاغ كردند ، او هيچ يك از آن خواستهها را
نپذيرفت . سپس ابو هريره به شام بازگشت و معاويه به وى فرمان داد كه مردم را از آنچه
ميان وى و على عليه السلام گذشته ، آگاه سازد . (أنساب الأشراف : 3 / 205)