بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
پس نوشتند: امّا بعد؛ هر چه از ما پنهان بماند، اين حقيقت پنهان نماناد كه عثمان را على كشته است. دليل اين امر، جايگاهِ كُشندگانِ عثمان نزد على است. جز اين نيست كه ما خونخواه اوييم، تا آنگاه كه كشندگانش را به ما وا سپارند و بر پايه كتاب خدا قصاصشان كنيم. پس اگر على آنان را به ما وا نهد، از او دست مىكشيم و خلافت را به رسم عمر بن خطّاب، به شورا ميان مسلمانان وا مىنهيم. و امّا خلافت؛ ما طالب آن نيستيم. پس در خونخواهى عثمان، ما را يارى دهيد و به نوبه خويش برخيزيد كه اگر بر يك امر همدست شويم، على از ادامه راهى كه در آن است، پروا خواهد كرد.عبد اللّه بن عمر در پاسخِ آن دو نوشت:امّا بعد؛ به جانم سوگند كه جايگاه بصيرت را گم كردهايد و از جايى دور به خلافت چنگ انداختهايد. با اين نامه شما، خداوند تنها به ترديدِ ترديدكنندگان در اين امر، مىافزايد. شما را با خلافت چه كار؟ امّا تو اى معاويه! از آزادشدگانى؛ و امّا تو اى عمرو! خود، متّهمى. هان! خويشتن را از من كنار گيريد، كه شما و مرا ياورى نيست.مردى از انصار نيز همراه نامه عبد اللّه بن عمر، اين بيت شعر را نوشت:*معاويه! همانا حق به آشكارى، روشن است * و نه چنان كه تو و عمرو انتظار داريد. 1 2419.وقعة صِفّين ـ به نقل از زياد بن رستم ـ: معاوية بن ابى سفيان براى عبد اللّه بن عمر خطّاب، به طور ويژه، و نيز به سعد بن ابى وقّاص و محمّد بن مسلمه، جز نامهاش به مردم مدينه، نامههايى فرستاد. در نامهاش به فرزند عمر آمده بود:امّا بعد؛ پس از قتل عثمان، در ميان قريش، هيچ كس را به اندازه تو براى وقعة صفّين: 62، شرح نهجالبلاغة: 3/109.