4 / 7
نامه امام به معاويه و خبر دادن از سرنوشت او
2386.شرح نهج البلاغة ـ به نقل از مدائنى ـ: على عليه السلام به او(معاويه) نوشت:امّا بعد؛ ديرگاهى است تو و هواخواهانت كه ياوران شيطانِ رانده
شدهاند، حق را افسانه پيشينيان مىخوانيد و آن را فرا پشتِ خويش
مىافكنيد و سخت مىكوشيد تا با دستها و دهانهاى خود، نور خدا
را خاموش كنيد؛ امّا خداوند، به ناخواستِ كافران، نورش را فراگير
مىكند.به جانم سوگند، به ناخواستِ تو آن نور، فراگستر مىشود و علم
خدا به همه جزئيّات كارهايت رخنه مىكند و تو به سبب اعمالت
كيفر مىبينى. پس در دنيايت كه از تو جداشدنى است، كارهاى نيكت را
بر باد ده. گويا تو را به باطلت كه به سر آمده، مىگيرند و به آنچه كردهاى
و واژگونت ساخته، مؤاخذه كنند. پس آنگاه به زبانه آتش در مىافتى،
بى آن كه خداوند بر تو هيچ ستم رانده باشد، كه پروردگارت هرگز بر
بندگان ستم نمىرانَد. 1
4 / 8
پاسخِ بس بىشرمانه معاويه و فراخواندنِ امام به
جنگ
2387.شرح نهج البلاغة ـ به نقل از مدائنى ـ: معاويه به او(على عليه السلام ) نوشت:امّا بعد؛ آلودگىِ قلبت چه بسيار است و بر ديدگانت چه پردهاى
افتاده! تنگْچشمى، شيوه تو و حسدورزى، خوى توست. پس براى
نبرد مهيّا شو و بر ضربه ى شمشير شكيبا باش. خداى را سوگند كه
وضع بدانسان كه مىدانى، باز خواهد گشت، و سرانجام نيك از آنِ
تقوا پيشگان است. هيهات! هيهات!
شرح نهجالبلاغة: 16/135، بحارالأنوار: 33/86/401. نيز، ر.
ك: شرح نهجالبلاغة: 15/83.