2 . خيانت خواص و پيروى عوام از آنان
در روزگار حاكميت امير مؤمنان، نقش بنيادين درتصميمگيرىهاى غالب مردم را رؤساى قبايل، ايفا مىكردند. امام عليه السلام
بسى تلاش كرد تا معيارگرايى را در صفحه ذهن و صحنه زندگى مردم
بگستراند، تا آنان، راه را با معيار حق برگزينند و مردمان را بدان بسنجند،
نه اينكه حق را با معيار افراد و شخصيتهاى برجسته و .... 1
متأسفانه، تلاش امام على عليه السلام در اين زمينه، به نتيجه مطلوب نرسيد.
چيرگى وضع ـ بدان گونه كه گفته آمد ـ، مانع جدّى اصلاحات بنيادى
حكومت على عليه السلام بود و اين براى امام، سختْ رنجآور بود كه
تصميمهاى ايشان، گاه با مخالفت فردى كه جمعى انبوه را به دنبال
داشت، سِتَروَن مىماند. امام عليه السلام اين فضاى ملالآور را بدين سان ترسيم
كرده است:النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانِيٌّ، ومُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاةٍ، وهَمَجٌ رِعاعٌ أتباعُ كُلِّ
ناعِقٍ يَميلونَ مَعَ كُلِّ ريحٍ، لَم يَستَضيؤوا بِنورِ العِلمِ ولَم يَلجَؤوا إلى رُكنٍ
وَثيقٍ. 2
مردم، سه دستهاند: عالم ربّانى، آموزندهاى كه در راه رستگارى است، و
فرومايگانى به هر سو رونده كه در پى هر بانگى و با هر باد، به سويى روند. نه از
روشنى دانش، فروغى يافتند، و نه به سوى پناهگاهى استوار شتافتند.
1 - ر.ك: ج 4،
ص 206 (حقمدارى در شناخت مردان).2 - نهج البلاغة: حكمت 147.