فصل ششم: پس از شهادت
6 / 1
تجهيز و خاكسپارى
2988.فَرحة الغَرىّ ـ به نقل از اُمّ كلثوم دختر على عليه السلام ـ: آخرينسخن پدرم به برادرانم اين بود كه فرمود: «پسرانم! اگر مُردم، مرا غسل
دهيد. سپس با بُردى كه با آن پيامبر خدا و فاطمه عليهالسلام را خشك كرديد،
مرا هم خشك كنيد. آنگاه مرا حنوط كنيد و در تابوتم قرار دهيد. سپس
منتظر بمانيد تا وقتى كه جلوى تابوتْ بلند شد، شما عقب آن را بلند
كنيد».[اُمّ كلثوم] گويد: من هم براى تشييع جنازه پدرم بيرون شدم، تا آن كه به
منطقه پشتِ غَرى رسيديم، كه جلوى تابوت ايستاد و ما عقب آن را
پايين آورديم. آنگاه، حسن عليه السلام بُردى را كه با آن پيامبر خدا و فاطمه عليهالسلام
را خشك كرده بودند، بيرون آورد و اميرمؤمنان را با آن خشك كرد.
آنگاه كلنگ را گرفت و ضربهاى زد.قبرى در ميان ضريحى شكافته شد
و ناگاه، قطعه ساجى پيدا شد كه بر آن نوشته شده بود: «به نام خداوند
بخشنده مهربان. اين قبرى است كه نوح پيامبر براى على وصىّ پيامبر،
هفتصد سال پيش از توفانْ آماده ساخته است».