پيامبر خدا به او فرمود: «نه؛ اگر اختيار به دست من بود، غير از شما كسى را ساكن نمىكردم. به خدا سوگند، جز خداوند، كسى اين حق را به او نبخشيده است و تو در نظر خدا و پيامبرش بر [راه] خير هستى و من تو را بشارت مىدهم».پيامبر خدا به وى بشارت داد و او در جنگ اُحد، به شهادت رسيد.گروهى در اين خصوص به على عليه السلام گوشه زدند و در دلهايشان به وى حسادت ورزيدند و برترى على عليه السلام بر آنان و غير آنان (از ياران پيامبر خدا) روشن شد. اين امر به گوش پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد. به سخنرانى ايستاد و فرمود: «بعضى از مردم، در دل خود، احساس ناراحتى مىكنند كه من، على را در مسجد اسكان دادهام. به خدا سوگند، آنان را من بيرون نكردم و على را من اسكان ندادم. خداوند به موسى و برادرش وحى كرد: "أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَاجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُوا الصَّلَوةَ؛ 1 كه شما براى قوم خود در مصر، خانههايى ترتيب دهيد و سراهايتان را روبهروى هم قرار دهيد و نماز برپا داريد"».و به موسى عليه السلام دستور داد كه در مسجدش هيچ كس سكونت نكند و روابط جنسى برقرار نكند و كسى جز هارون و فرزندانش وارد آن نشود و على نسبت به من، چون هارون نسبت به موسى است و او، نه كس ديگرى از خاندانم، برادرِ من است، و در مسجد من، هيچ كس جز على و فرزندانش حقّ برقرارى روابط جنسى ندارند، و هر كه ناخوش دارد به آن جا (با دستش به سوى شام، اشاره كرد) برود». 2 سيوطى در كتاب شدّ الأثواب فى سدّ الأبواب گفته است: با اين احاديث صحيح، بلكه متواتر، ثابت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله از گشودن درى كه از مسجد بگذرد، منع كرده و در اين خصوص، به هيچ كس... جز على عليه السلام اجازه نداده است. 3 1 - يونس، آيه 87.2 - مناقب على بن أبى طالب:254/303. نيز، ر. ك: علل الشرائع: 202/3، شرح الأخبار: 2/203/533.3 - الحاوى للفتاوى: 2/158.