قاتل عنتر كه بر يك ران چو مىگردد سوار
*خواجه قنبر كه هندوى كمينش ماه را
*داور محشر كه تا ذاتش نگردد ملتفت
*ابن عمّ مصطفى، بحر السخا، بدر الدُجى
*از تقدّم در امور مؤمنان، نِعم الأمير
*آن كه گر تغيير اوضاع جهان خواهد شود
*وان كه گر جمع نقيضين آيد او را در ضمير
*آب پيكانش گر آيد در دل عَظم رَميم
*پشت عصيان را به ديوار عطايش اعتماد
*گز نبودى صيقل شمشير برق آيين وى
*ور نكردى مهر ذاتش در طبايع، انطباع
*نور ايمان را نبودى در ضماير، ارتسام
مىفرستد خصم را سوى عدم در نيمگام
*خوانده چون كيوان، غلام خويش و بدرش كرده نام
*بر خلايق، جنّت و دوزخ نيابد انقسام
*اصل و نسل بوالبشر، خيرالبشر، كهف الأنام
*از تقدّس در صَلات قدسيان، نِعمَ الإمام
*شرق مغرب، غرب مشرق، شام صبح و صبح، شام
*آب و آتش را دهد با هم به يك دل التيام
*از زمين خيزد كه: «سبحان الذى يُحيى العظام»
*دست طاعت را به دامان قبولش اعتصام
*مىگرفت آيينه اسلام را زنگ ظلام
*نور ايمان را نبودى در ضماير، ارتسام
*نور ايمان را نبودى در ضماير، ارتسام