اى كه هر صبح از سلام ساكنان هفت چرخ
*گر نبودى راضى امرت، به امر هيچكس
*ور نكردى پايه عونت مدد افلاك را
*آب دريا موج بر گردون زدى، گر يافتى
*بس كه دست انتقام از قوّت عدلت قوى است
*از ائمّه ذات مرتاض تو ممتاز آمده
*اى مقالت «مثلَ ما قال النبى خيرُ المقال»
*من كجا و مِدحت معجزْ كلامى همچو تو
*سويت اين ابيات سست آورده و شرمندهام
*ليك مىخواهم به يُمن مِدحتت پيدا شود
*روز احباب تو نورانى الى يوم الحساب
*روز اعداى تو ظلمانى الى يوم القيام. 1
بارگاهت مىشود از شش جهت، دارالسلام
*توسن گردنكش گردون نمىگرديد رام
*اين روانِ بى ستون، ايمن نبودى ز انهدام
*قطرهاى از لُجّه قدر تو با وى انضمام
*لاله رنگ از خون شاهان است چنگال حِمام
*آن چنان كز اَشهُرِ اِثنا عشر، ماه صيام
*وى كلامت بعد قرآن مبين، خيرُ الكلام
*خاصه با اين شعر بىپرگار و نظم بىنظام؟
*زان كه معلوم است نزد جوهرى قدر رُخام
*در كلام «محتشم»، اى شاه گردون، احتشام
*روز اعداى تو ظلمانى الى يوم القيام. 1
*روز اعداى تو ظلمانى الى يوم القيام. 1
ديوان محتشم كاشانى (به كوشش: مهر على گرگانى، انتشارات كتابفروشى محمودى): 141.