آیین تزکیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیین تزکیه - نسخه متنی

محمد حسن رحیمیان، محمدتقی رهبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ايمان

بنابر آن چه از بينش اسلامى به طور اجمال ملاحظه كرديم، ايمان جايگاه خود را در تربيت باز مى يابد و بدون آن، تعليم و تربيت، بى پايه و ناكام است.

قرآن كريم ايمان را به درختى ثابت و استوار، كه مدام در حال ثمردهى است و بى اعتقادى را به درختى كه ريشه آن از جاى كنده شده و بدان اميد ثمرى نيست تشبيه مى كند:

«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ و فَرْعُها فِى السَّماءِ. تُؤتِى اُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِأِذْنِ رَبِّها...» (5)

مكتب تربيتى اسلام با تكيه بر ايمان و معنويت، انسان را به جايى مى رساند كه تكامل، رشد و هدف زندگى خويش را سعادت و رستگارى در گستره ابديت و در سايه عنايات بى كران حق تعالى جست وجو كند و حيات، مرگ، تلاش، نيايش، پرستش و تمام حركات و سكنات خود را تنها براى خدا و تسليم و تعبد محض در برابر اراده او بداند، همان گونه كه قرآن رهنمود مى دهد: «بگو: نماز من، مناسك من، حيات و مرگ من براى خدا)، پروردگار جهانيان است او شريك ندارد، بدين موظف شده ام و من نخستين فرد تسليم شدگانم.»

«قُلْ اِنَّ صَلاتِى و نُسُكِىْ و مَحْياىَ و مَمَاتِى لِلّهِ رَبِّ العَالَمينَ. لاشَريكَ لَهُ و بِذالِكَ أُمِرْتُ و اَنَا اَوَّلُ الْمُسْلِميِن» (6)

بدين سان، تربيت اسلامى از خدا آغاز و به خدا ختم مى شود: «هُوَ الأَوَّلُ و الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَىٍ عَلِيمٌ» (7)

اين است رمز پايدارى و استوارى مكتب تربيتى اسلام. در حالى كه ديگر مكاتب تربيتى فاقد چنين تكيه گاهى هستند، به قول «فردريك ماير»: «تربيت نوين همان گونه كه «تورانديك» مى گويد: بيش از آن كه بر الهيات نهاده شده باشد، بر روان شناسى و زيست شناسى گذارده شده است.» (8)

به همين دليل است كه بشر به نوعى هرج و مرج اخلاقى و لاابالى گرى و بى تعهدى كشيده شده است. روسو مى گويد: «بدون ايمان هيچ گونه تقوايى وجود نخواهد داشت.» (9)

داستايوسكى مى گويد: «اگر خدا نباشد همه چيز مجاز است.»

2- فطرت

فطرت، نوع خاصى از آفرينش است كه از يك طرف انسان را با انگيزه ذاتى به سمت خداپرستى، نيكى و ارزش هاى انسانى سوق مى دهد و از طرف ديگر، خود زمينه گرايش هاى ايمانى و اخلاقى است. اين ويژگى را خداوند با الطاف خاصه خود در سرشت بشر به وديعه نهاده تا زمينه رشد كمالات و فضايل انسانى باشد. البته فعليت و ظهور كامل آن مستلزم هدايت و تعليم و تربيت است، گرچه فطرت همانند غريزه امرى ذاتى است اما از غريزه فراتر است. غريزه حد مشتركى است بين انسان و ساير جانداران و حركتى است طبيعى و در قلمرو تعلقات مادى، در حالى كه قلمرو فطرت، مسايل معنوى و ماوراء طبيعى است و از اين رو ويژه انسان و مايه بروز كمالات متعالى او مى باشد. فطرت نزديك ترين راه براى شناخت خدا و درك و دريافت معارف الهى است. اثبات فطرت و احكام و آثار آن -همانند احساس تشنگى - به برهان واستدلال نياز ندارد. احساس نياز به مبدأ هستى، عشق به كمال مطلق، آرامش روح در سايه پرستش خدا، عطش مداوم و تلاش نامحدود بشر، استمرار روح پرستش در طول تاريخ حيات انسان، توجه به مبدأ غيب هنگام انقطاع از اسباب ظاهرى، جلوه هاى نمادين و آرمان خواهانه هنر در مذهب و آثار مذهبى، نقاشى ها و سروده هاى عارفانه و عاشقانه كه همواره سرلوحه دفتر ذوق و ادب و عرفان بوده، همگى گواه صادقى است بر فطرت خداجويى و عواطف ايمانى انسان و به دنبال آن فطرت اخلاقى، كه با چيزى جز گرايش فطرى قابل توجيه نيست. (10)

به سخن ديگر: فطرت ايمانى يا حس مذهبى، نوعى جاذبه معنوى است ميان كانون دل و احساسات انسان از يك طرف و كانون هستى يعنى مبدأ اعلى و كمال مطلق از طرف ديگر، نظير جذب و انجذاب كه ميان اجرام و اجسام وجود دارد. معرفت فطرى، حضورى و شهودى است در برابر معرفت علمى كه حصولى است. معرفت فطرى نزديك ترين راه به سوى خدا و گرايش به پرستش او و تمايل به خير و فضايل است كه در ذات و نهاد انسان به وديعه نهاده شده و انسان فطرتاً خواهان آن مى باشد.

حضرت امام(ره) بحث فطرت را با مسئله كمال جويى انسان و تنفر او از نقص، مرتبط دانسته و با اشاره به اين كه انسان هيچ گاه به تعلقات مادى قانع نخواهد شد و همواره در طلب مطلوب بالاترى است، مى فرمايد: «پس اين نور فطرت، ما را هدايت كرد به اين كه تمام قلوب سلسله بشر از قاره نشينان اقصى بلاد آفريقا تا اهل ممالك متمدنه عالم و از طبيعين و ماديين گرفته تا اهل ملل و نحل، بالفطره شطر قلوبشان متوجه به كمالى است كه نقص ندارد و عاشق كمال و جمالى است كه عيب ندارد و علمى كه جهل در او نباشد و قدرت و سلطنتى كه عجز همراه آن نباشد، حياتى كه موت نداشته باشد و بالاخره كمال مطلق، معشوق همه است. تمام موجودات عالم با زبان فصيح يك دل و يك جهت گويند: ما عاشق كمال مطلق هستيم، ما حُبّ به جمال مطلق داريم، ما طالب قدرت مطلقه و علم مطلق هستيم. آيا در جميع سلسله موجودات در عالم تصور و خيال و در تجويزات عقليه و اعتباريه موجودى كه كمال مطلق و جمال مطلق داشته باشد، جز ذات مقدس مبدأ عالم -جلّت عظمته - سراغ داريد؟ و آيا جميل على الاطلاق كه بى نقص باشد جز آن محبوب مطلق هست؟» (11)

از ديدگاه قرآن، دين با تمام محتوايش به نحو اجمال در فطرت به وديعه نهاده شده است. چنان كه قرآن تصريح مى كند: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَاللّهِ الَّتى فَطَرَالنّاسَ عَلَيها...» (12)

و همان گونه كه پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: «هر نوزادى با فطرت زاده مى شود تا آن كه پدر و مادر، او را از مسير فطرت خارج سازند.» (13)

بدين ترتيب ايمان به مبدأ و معاد، وحى، نبوت، پرستش و نيايش، تأدّب به اخلاق و فضايل، همه در فطرت بنى آدم ريشه دارند و مربيان الهى انسان را به فطرت خويش توجه داده و آن را به ظهور كامل مى رسانند. على(ع) مى فرمايد: خداوند پيامبرانش را برانگيخت تا از مردم پايبندى به ميثاق فطرت را طلب كنند و نعمت هاى فراموش شده خداوند را بيادشان آورند: «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ و وَاتَرَ اِلَيْهِم أنبِيائَهَ لِيَسْتَأدُوهُمْ مِيثاقَ فِطْرَتِهِ و يُذَكِّرُوْهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ» (14)

خداپرستى كه اصل اساسى و نخستين دينِ است، فطرى است و پيامبران آمده اند تا خداى واحد را با صفات جلال و جمال او آن گونه كه هست، معرفى كنند و انسان خداجوى را از اشتباه در مصداق و تطبيق برهانند. عشق به حيات ابدى، فطرى است و مربيان آسمانى جايگاه و چگونگى آن را مشخص مى كنند. كمال جويى و زيبادوستى فطرى است و پيامبران در جهت صحيح، آن را به فعليت رسانده و به ماوراء طبيعت و به كمال و جمال مطلق كه مبدأ تمام كمالات و زيبايى ها است گسترش مى دهند. نوع دوستى و عدالت خواهى فطرى است و مربيان آسمانى حد و مرز و مفاهيم آن را بيان مى كنند و چنين است ساير اصول اعتقادى، عملى، اخلاقى و اجتماعى، همه به صورت خام در فطرت ريشه دارد؛ البته فطرت را نشيب و فراز است و بر اثر غفلت و غبار معصيت رو به خمول مى نهد. از اين رو هدايت و تكميل و بارورى آن به مراقبت و تربيت نياز دارد و اين جز از طريق عمل صالح و تأدّب به آداب شريعت و پرهيز از عوامل غفلت زا، ميسر نخواهد بود، همچنان كه عوامل هشداردهنده نيز مى تواند آن را كه چون آتش زير خاكستر است، بيدار و آشكار كند. قرآن در بيان اين مطلب مى فرمايد:

«وَ اِذَا غَشِيَهُمْ مَوجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللّهَ مُخلِصينَ لَهُ الدِّين...؛ (15) آن گاه كه امواج دريا بر سر آن ها سايه افكند خدا را با اخلاص مى خوانند.»

مردى خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت: من خدا را چگونه بشناسم؟

حضرت فرمود: هيچ گاه سوار كشتى شده اى؟

- آرى.

- آيا تاكنون كشتى تو دست خوشِ توفان شده است؟

- آرى.

- آيا در آن هنگام كه از همه جا قطع اميد كرده اى، قلب تو به جايى چنگ زده و بدان جا چشم اميد بسته و از او استمداد نموده است؟

- آرى.

- اين همان خداست كه در گرفتارى ها بى اختيار به سوى او كشيده شده و بدو چشم اميد مى بندى.

/ 68