معمارى دل - با جوان تا آسمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

با جوان تا آسمان - نسخه متنی

مهدی هادوی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دلت را با پند زنده نما (20) قلب انسان مى ميرد، دل انسان سنگ مى شود، هر چند صاحبش زنده باشد، نفس بكشد، بخورد، بخوابد، راه برود.

اما دلش مرده است.

آنچه دل را نيز حيات مى دهد و زنده نگه مى دارد، موعظه است، پند و اندرز پياپى است.

قرآن خود را موعظه و پند و اندرز معرفى مى كند(21).

قرآن زيباترين موعظه است قرآن والاترين و بلندترين اندرزهاست، انس با قرآن، توجه به قرآن و خواندن آياتى از آن - بخصوص اگر با تفكر همراه باشد - زنگار از دل مى زدايد و آثارى شگرف از طراوت و زندگى برجاى مى گذارد.

خواندن آيات قرآن خود ارزش است و صواب زيادى براى آن ذكر شده است اما آنچه از درجه اهميت بيشترى برخوردار است، مفاهيم كلمات الهى است.

اين كلمات گنج هايى از حقيقت در خود دارند كه بدون تدبر و تأمل در روح آدمى رسوخ نمى كنند.

اما اگر خواندن قرآن با تفكر و تدبر همراه شد در عمق جان نشسته و دل را زندگى مى بخشد تا آنجا كه انسان را تبلور خليفة اللهى مى نمايد.

التزام به خواندن قرآن حتى يك آيه در روز! همراه با تفكر و تعمق در معنا، آرام آرام و گاه پرشتاب و سريع، اثر جان بخش خويش را ظاهر مى نمايد.

معمارى دل

فرزندم قلبت را با موعظه زنده گردان و با زهد بميران (22).

خدايا! اين چه تركيبى است كه على آورده؟ قلب را زنده كنم يا بميرانم؟! زندگى و مرگ نقيض همند، چگونه دلم را مخاطب هر دو كنم؟ چگونه از يك سو به زنده كردن دلم فرمان مى دهد و از سويى به ميراندن آن؟ و چگونه دلم هم بايد بميرد و هم بايد زنده شود؟؟ هم آغوشى مرگ و زندگى چه سان ممكن است؟؟!!...آه... شايد اين دو در تالار دل در عرض هم قرار مى گيرند! آرى... زهد و موعظه در كنار همند، نه در امتداد هم.

اگر زهد و اندرز در دل جاى بگيرند كه مى گيرند پس مرگ و زندگى هم با هم جمع مى شوند.

ميراندن با زهد، عين زنده كردن است.

آرى... غير از اين نيست.

اگر غرايزى كه ما را به دنيا مى بندد، كشش هايى كه ما را به سوى جهانى پست مى كشد و جاذبه هايى كه ما را اسير حيوانيت مى كند، كشتيم و علاقه و ارتباط دل را با اين غرايز و جاذبه ها قطع نموديم، دل را زنده كرده ايم.

اين ميراندن همان زندگى بخشيدن است.

امام على در بليغ ترين و فصيح ترين بيانى كه ممكن است زنده كردن دل را به ميراندن آن با زهد تصوير كرده است، آيا مسيحاى موعظه، دلى را كه با علايق خاكى و مادى، گرفتار مرگ شده، مى تواند با دم معجزه گر خويش، زنده گرداند؟ هرگز.

زندگىِ با موعظه از دلِ مرگ با زهد بپا مى خيزد.

اين زنده كردن بدون آن ميراندن امكان پذير نيست.

بايد در اينجا بميرى تا در آنجا زنده شوى و سفر به سوى آسمان را آغاز نمايى.

زهد بريدن وابستگى هاست، نه بريدن شريان زندگى، زهد، قطع دلبستگى هاست، نه جدايى از اجتماع و كار و تلاش.

زهد عمل نيست، زهد يك روش است يك منش است يك اعتقاد و باور است، اعتقاد و باورى كه در عمل انسان تأثير مى گذارد و در كردار افراد، خود را نشان مى دهد.

كسى كه وابسته به دنيا نيست و دل به ظواهر فريبنده نبسته است، هر كارى نمى كند، هر سخنى نمى گويد و درِ خواستن ها را به مشت ذلت نمى كوبد.

يكى از راه هاى زهد براى جوان، روزه است.

مزه مزه كردن گرسنگى و تشنگى به عشق محبوب، آغاز شيرينى براى قطع وابستگى ها و دلبستگى هاست و شروعى موفق براى بى اعتنايى به كشش هاى دنيايى...

/ 26