دست در دامن معشوق - با جوان تا آسمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

با جوان تا آسمان - نسخه متنی

مهدی هادوی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دست در دامن معشوق

قلبت را با يقين تقويت، با حكمت نورانى و با ياد مرگ خوار گردان(23) .

يقين محكم و باور استوار

، باعث تقويت دل مى شود و پژوهش و دانش، و يافتن حقيقت هر چيز قلب را روشن و نورانى مى نمايد.

باورى محكم و دانشى حقيقت خيز، راه را براى انسان خواهان كمال، هموار مى كند و كدام باور محكم تر و چه علم و حكمتى نورانى تر از قرآن و كلمات اهل بيت؟ اما اين دل گر چه قوى و نورانى شده است اما بايد مرتب كنترل شود.

غرور، برترى طلبى، زياده خواهى، خود بزرگ بينى،... كه تيرگى دل را به دنبال دارد، بايد مهار گردد.

اين امر جز با يادآورى دايمى و دم به دم مرگ ميسر نيست، بايد هميشه و هر صبح و شام، خويش را مخاطب قرار دهيم كه: هان اى در محمل امن و آسايش غنوده و اى به تلاش دنيا و ماديات ايستاده! هشدار، پايان راه، مرگ و حرمان و جدايى است! تا كى دنيا را براى دنيا خواستن و تا كجا كار براى كار و زندگى براى زندگى! و تا چه اندازه تن به ذلت دادن؟ طلب دنيا براى دنيا طلبيدن! مذموم است، مردود است و در انديشه اى آسمانى مطرود.

اما همين دنيا اگر وسيله شد، وسيله براى آخرت، مزرعه شد، مزرعه براى جهان ديگر، سرمايه شد، سرمايه براى كسب سود در عالم هميشگى، آن وقت اين دنيا جاى آبادانى است جاى كاشت است و جاى سپرده گذارى و پس انداز! اولياى خدا، پيامبران، امامان همه مرد كار بودند، مرد آبادانى دنيا بودند، مرد تلاش بودند، اما لحظه اى از ياد خدايشان غافل نبودند، يك لحظه كار را براى دنيا نخواستند و دنيا را براى داشتن و انباشتن، باور نكردند.

ياد مرگ، انسان را از تلاش و كوشش در دنيا باز نمى دارد؛ بلكه او را وادار مى سازد تا فرصت اندك، سرمايه ى ناچيز و توان قليل خويش را براى سفرى جاودانه به كار گيرد.

اگر چنين شد و روش ما روش انبيا و منش ما منش اوليا شد، لحظه لحظه ى تلاشمان در زندگى، عبادت است، چرا كه براى خداست، آبادانى خاك و دل نبستن به آن، عبادت است چرا كه دنيامان پلى به سوى آخرت است.

و اين چنين پرداختن به زندگى و خاك و دنيا هرگز مذموم و مردود نيست.

و از قلب اقرار بگير كه ماندنى نيست و ناگوارى هاى دنيا را به او عرضه كن و او را از دگرگونى شب و روز و زشتى آن بترسان(24) .

به قلب خويش بفهمان كه براى ماندن نيامده و براى رفتن پا در اين عرصه نهاده است.

زشتى ها، پيچيدگى ها، و سختى ها را براى دلت بيان كن تا دنيا نزد او بى ارزش و بى بها جلوه كند، از جاده هاى ناهموار و تاريك زندگى برايش سخن بگو تا دل بر آن نبندد و عزم اُتراق نكند و سريع تر از آن گذشته، دل به آخرت بسپارد.

/ 26