سر در دل ابرها - با جوان تا آسمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

با جوان تا آسمان - نسخه متنی

مهدی هادوی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سر در دل ابرها

پرداختن به خود، نگران حال خود بودن، خودسازى، انتخاب شيوه ى صحيح در زندگى شخصى، وظيفه ى همه ى انسان هاست.

اما اين وظيفه، تنها وظيفه نيست.

انسان موظف است ارتباطش با ديگران را هم بهبود بخشد.

مسئوليت هاى اجتماعى و روابط انسانى، يكى ديگر از گستره هايى است كه انسان و جوان بايد در بالابردن سطح آن به سوى هر چه مطلوب تر شدن، همت گمارد.

روابط فرد در خانه، در محيط كار، با دوستان، با نزديكان و... با همه ى افراد مختلف اجتماع و در همه ى محيطهاى زيستى.

انسان موجودى نيست كه به تنهايى قادر به ادامه ى زندگى باشد و ناگزير بايد همراه افراد متعدد ديگرى به حيات ادامه دهد.

اين همراهى با سايرين و همزيستى با ديگران روابط خاصى را مى طلبد و كنش ها و واكنش هاى مختلفى را بين فرد و اجتماع باعث مى شود.

براى بهتر شدن اين روابط و بهينه شدن اين عكس العمل هاى انسانى فرمول ها و معيارهاى متفاوتى عنوان شده است.

امام على در توصيه به جوانان براى چگونگى روابط اجتماعى و عملكرد صحيح و مناسب در قبال جامعه، معيارهايى را عنوان مى كند.

در آيينه ى تاريخ

پسركم خويشتنت را ميزان ارتباط خود با ديگران قرار بده، پس براى ديگران همان را دوست داشته باش كه براى خود دوست مى دارى و براى ديگران مپسند آن چه براى خود نمى پسندى(29) .

معيار على هيچ پيچيدگى ندارد.

فرمول غير قابل حل و دور از فهم نيست، معيارى است بسيار آسان و قابل پذيرش براى همه، اما بسيار سخت در عمل، معيارى است با عيارى بالا، معيارى ساده در فهم و مشكل در انجام با عيارى كه همه ى روابط انسانى را بهبودى مى بخشد.

- پسرم خودت را ميزان ارتباط با ديگران قرار بده.

خود ميزان عمل خود باش.

نفست ترازوى برخوردهايت با سايرين باشد.

- چگونه؟ من من چگونه مى تواند ميزان اعمال من باشد؟ - براى ديگران همان را دوست بدار كه براى خودت دوست مى دارى .

در يك كفه ى ترازوى نفست، خودت را بگذار و در كفه ى ديگر، ديگران را.

اگر دو كفه مساوى شد، روش على را عمل كرده اى و سفارش او را به انجام رسانده اى و اگر كفه ى من سنگين تر بود در روابط اجتماعى ات با مشكل مواجهى! اگر دوست دارى به تو احترام كنند، ديگران را احترام كن.

اگر دوست دارى راز تو را حفظ كنند راز ديگران را حفظ كن، اگر دوست دارى عيب تو را بپوشانند، عيب ديگران را نديده بگير و... بر ديگران مپسند آنچه را براى خود نمى پسندى ، آنچه براى خودت نمى خواهى براى ديگران مخواه.

تو دوست ندارى آبرويت را بريزند، آبروى ديگران را مريز، ناراحت مى شوى از تو سخن بگويند، غيبت ديگران را مكن، از دروغ شنيدن آشفته مى شوى به ديگران دروغ نگو و ... به راستى اگر ما به همين معيار على گوش فرا مى داديم، چقدر عيار طلاى وجودمان بالا مى رفت و اجتماعمان با آنچه مى بينيم، تفاوت مى كرد! نگاهى به پشت سر و گذشته، حال ما را بر ما روشن مى كند، نگاه به برخوردهايى كه با ديگران كرده ايم؛ و رفتارهايى كه با ديگران داشته ايم.

دوست داريم همان برخوردها و نظير همان رفتارها را در حق ما روا بدارند؟! اگر با مرور افكار و رفتارمان ببينيم كه همانند آنچه كرده ايم در مورد خود نيز مى پسنديم، بدانيم به معيار على رفتار كرده ايم و از رابطه اى پذيرفته و قابل تحسين با اجتماع برخورداريم.

على به عنوان پدرى دلسوز كه عمرش رو به انتهاست و اين كلمات و جملات را در آخرين نفس هاى زندگيش به ما مى رساند، در سراسر عمر چنين بوده است و جوان شيعه در هر كجاى زمان و زمين از آنجا كه شيعه ى او و پيرو اوست بايد كه چنين و چون او باشد.

معيار على هرگز پيچيده و سخت نيست اما همت مى خواهد.

كدام يك از ما از اينكه در هنگام خريد جنسى، كلاه سرش بگذارند، خوشش مى آيد، پس چرا در مقام يك فروشنده كه قرار بگيريم، عيب جنس را مخفى مى كنيم، قيمت واقعى را ابراز نمى كنيم و از اينكه كلاهى هر چه گشادتر سر مشترى گذارده ايم، خشنوديم؟ كدام يك از ما دوست داريم در هنگام مراجعه به اداره اى، كارمان بى جهت طولانى شود و از اطاقى به اطاق ديگر سوق داده شويم، پس چرا هنگامى كه جامه ى كارمندى مى پوشيم، ارباب رجوع را ساعت ها و روزها و هفته ها گرفتار و خسته مى كنيم.

كدام يك از ما، اگر كارفرما باشيم، دوست داريم كارمندان ما بى قيد و بى نظم باشند.

پس چرا هنگام كار از وجدان كارى بدوريم و نه در زمان و نه در كيفيت كار، هيچ دقتى نداريم و... كارمند اداره....

، كارگر كارخانه....

، معلم مدرسه...، دانش آموز در حال تحصيل... كشاورز در مزرعه... و همه و همه دوست داريم آنچه براى ديگران مى پسنديم و به آنان روا مى داريم، براى ما بپسندند و بر ما روا بدارند؟ ببينيد با عمل به اين معيار ساده و آسان، چگونه روابط و قواعد اجتماعى عوض شده و زندگى جمعى جامعه دچار دگرگونى خواهد گرديد.

امروز در جامعه ى ما توجيهى براى همه ى اين ناهنجارى ها هست كه اغلب از زبان اين و آن شنيده مى شود و آن اينكه: ديگران هم مى كنند!!! - چرا كم كارى مى كنى؟ - آقا همه مى كنند!! - چرا گران فروشى مى كنى؟ - آقا كى نمى كند؟! - زير و روى جنست فرق مى كند؟ - چون همه اين كار را مى كنند و... اين عذر بدتر از گناه است.

واقعاً چنين جوابى قابل قبول و چنين توجيهى پذيرفته است؟! اگر با ما چنين رفتارى بشود، توجيه همه مى كنند را قبول مى كنيم؟! معيار على ساده اما دقيق و سخت است.

خودمان را ميزان روابط با ديگران قرار دهيم تا جامعه مان الگوى جوامع بشرى باشد... ظلم نكن چنانچه دوست دارى به تو ظلم نشود، نيكى كن چنانچه دوست دارى با تو نيكى كنند و آنچه را براى ديگران زشت مى دانى برخود زشت شمار و راضى شو از ديگران به اندازه اى كه براى خودت رضايت مى دهى(30) .

به ديگران سخت نگير، آنان را تحت فشار مگذار چنانچه خود دوست دارى با تو به سختى برخورد نكنند.

روابطت را بر اساس نيكى به ديگران پايه گذارى كن چنانچه دوست مى دارى ديگران با تو به نيكى برخورد كنند و كارهايى را كه ديگران انجام مى دهند و تو مى گويى: زشت است، خوب نيست، غيرقابل تحمل است، بدان وقتى كه تو هم آن رفتار را داشته باشى، باز هم زشت است و غير قابل قبول.

/ 26