امام على دومين خواسته ى مورد علاقه ى خود از جوان و فرزندش را عمل به واجبات و دورى از محرمات عنوان مى كند.او به جوانان مى گويد كه به بهانه ى جستجوگرى، دست از وظايف آسمانى خويش نكشند و به پدران مى آموزد كه سفارش به انجام واجب و ترك حرام را به فرزندان، سرلوحه ى برنامه هاى خويش قرار دهند.انجام واجبات و ترك محرمات كليد ورود به خانه ى معشوق و مسير عشق بازى و راه بندگى است.بدون اين دو نمى توان به آسمان عشق خدا وارد شد و نمى توان مقامات معنوى را يافت.امام على اولين شرط و لازم ترين شرط را التزام به اين دو مهم مى داند و سفارش مى كند: كه اگر اين دو حاصل شد مسير، هموار و بقيه ى امور براى جوان مهياست و بدون اين دو، عمل به همه ى مستحبات و دورى از تمامى مكروهات بدون اثر خواهد بود.و چنين است كه وقتى از عارفان طريق محبوب و سالكان راه معشوق سئوال مى شود: چگونه مى توان دل را نورانى كرد و زنگارهايش را زدود؟ جواب مى دهند: واجب را عمل كن، حرام را رها كن! در كتاب هاى اهل معرفت و سلوك نيز باز اول قدم، همين دو نكته است: عمل به واجب، دورى از حرام.و على كه خود مراد و راهبر همه ى عاشقان و شيفتگان معشوق حقيقى و محبوب جاودانى است، پيش از همه بر اين مهم تأكيد و سفارش مى كند.
1. تقوا
سومين سفارش دوست داشتنى على - كه آغاز بحث اين كتاب نيز هست - اين است كه فرزندان، گذشتگانشان را مرور كنند و مسير صالحان و آنان كه به اوج انسانى خويش دست يافته اند، برگزينند.امام براى اين مهم در ادامه ى نوشتار خويش، دليلى ذكر مى كند: آنها همان طور كه تو به فكر خودت هستى، به فكر خودشان و در جستجو بوده اند.آنها همان گونه كه تو مى انديشى، انديشيده اند و نهايت اين انديشه و اين فكرها به آنجا رسيده كه فهميدند آنچه را شناخت پيدا كردند، بگيرند و آنچه را به آن مكلف نشدند، رها كنند(5) .گذشتگان تو، انديشيده اند، فكر كرده اند، جستجو نموده اند تا راهشان را يافته اند، زحمتى را كه تو مى خواهى تحمل كنى، آنها تحمل كرده اند تا بهترين را بيابند.پس تو به راه آنان برو و همين مسير را ادامه بده و سپس ادامه مى دهد: اگر نفس تو از پذيرش روش گذشتگان موفق خود، سرباز مى زند و آنچه آنان يافته اند، نمى پسندد، پس جستجوى خويش را براى فهم و علم قرار بده، نه براى غرق شدن در شبهات و چنگ زدن به دشمنى ها(6) .
2. اكتفا بر وظايف واجب
امام على روح جستجوگر جوان را مى شناسد و مى داند كه اكثراً علاقه اى به ادامه ى آنچه ديگران كرده اند و راهى كه ديگران رفته اند، ندارد.از اين رو، اين سرباز زدن را نه منع مى كند و نه سرزنش: اگر دلت به پيروى از پيشينيان راضى نمى شود و خودت مى خواهى وارد عمل شوى و راه را تجربه كنى، بسيارخوب، شروع كن.اگر مسير گذشتگان و زحماتى كه آنان متحمل شده اند، برايت ناكافى است و تو را بى نياز نمى نمايد، چه عيبى دارد؟ حركت كن، جستجوكن، جستجوگر باش.على، خوب روحيه ى جوان را دريافته است و از اين رو هرگز نمى گويد: اين كار غلط است و فقط آنچه آنان گفته اند و كرده اند، بايد عمل كنى، هرگز.امام مى فرمايد، اگر مى خواهى خودت تجربه كنى بپاخيز و كمر همت ببند و پاى در راه گذار، اما... با دو شرط: 1در جستجو فهميدن را اصل قرار بده، 2.دست نيازمندت را به سوى خداى بى نيازت برافراز.
3. انتخاب مسير گذشتگان صالح
شرط اول اين است كه تلاش و جستجوى تو در مسير فهميدن و فرا گرفتن باشد.از عمق جان بخواهى كه بفهمى و يادبگيرى، واقعاً در جستجوى حقيقت و حق باشى، نه اينكه در شبهه فرو روى و به دشمنى چنگ زنى....گويا على اين جملات را ويژه ى جوانان امروز فرموده باشد.امروز همه مى گويند: جوان، جستجوگر است.همه تأكيد مى كنند: جوان، خود بايد بيانديشد، خود بايد بيابد، خود بايد باور داشته باشد و... اما آنچه به نام جستجوگرى و جويايى حقيقت عرضه مى شود، بيش از آنكه در مسير فهميدن و دانستن باشد، چسبيدن به دشمنى ها و فرورفتن در شبهه هاست.پرسش براى پرسش، جستجو براى جستجو، و نه پرسش براى پاسخ و جستجو براى يافتن و فهميدن! اگر جوان شك كند، بسيار خوب است اما شكى كه مقدمه ى يقين باشد.اگر شك كرد و در شك خود باقى ماند و در آن گرفتار شد، آيا باز هم خوب است يا اين شك، جهالت است و ضلالت؟! بايد ببينيم كه سئوال و پرسشى را كه مطرح مى كنيم در مسير فهميدن و دانستن است، جستجويى كه مى كنيم در مقام حق جويى و دستيابى به حقيقت است يا صرفاً سئوال مى كنيم تا شبهه اى را بگسترانيم، خودِ سئوال را در ذهن ها راسخ نماييم و دشمنى ها را افزايش دهيم؟! امروز جو سياسى كشور و كشمكش هاى شاخه هاى مختلف سياسى، همه ى مسايل را تحت الشعاع خود قرار داده و حبّ و بغض هاى گروهى - آنچه امام على آن را به چنگ زدن در دشمنى ها تعبير مى كند - بر همه چيز سايه افكنده است.جوان گاه گرفتار اين دشمنى هاى ناخواسته شده، و پيش از آنكه در پى يافتن حق باشد و در خود مطلب شنيده شده، بيانديشد، به اين مى نگرد كه گوينده اش كيست؟ اگر كسى بود كه دوست مى انگاشت، بدون فكر آن را مى پذيرد و اگر گوينده را دشمن بينگارد، بدون تأمل آن را رد مى كند.در ذهن جوان ما چنين نشسته است كه ذات پرسشگرى ارزش است، ذات سئوال كردن لازم است و ذات نپذيرفتن، قابل ستايش... هر چند هدف از اين سئوال، فهميدن و هدف پرسشگر، رسيدن به حق نباشد.به همين دليل است كه ما امروز با گسترش شبهات مواجهيم.بسيارى از كسانى كه مى پرسند نمى خواهند بدانند.مى پرسند تا شبهه ى خود را گسترده تر كنند.سئوال مى كنند تا سئوال را در ذهن جامعه بنشانند.از اين روى اگر در مسير جواب قرار بگيرند، به آن گوش نمى دهند و به تكرار سئوالشان مى پردازند.و به تعبير قرآن گويا درگوششان پرده اى است يا انگشت در گوششان فرو برده اند.متأسفانه اين فضا كه اكنون بر ما حاكم شده، فضايى است كه در سده هاى گذشته در غرب پيدا شده و امروز به ما رسيده است.در اين فضا، انكار همه ى معيارها و پرسش از تمامى ارزش ها خود، ارزش محسوب شده و معيار و عيار تفكر و انديشه به شمار مى رود، امام اين روحيه را نهى مى كند و شرط اول جستجوگرى را فهميدن و دانستن، معرفى مى نمايد: اگر جستجو مى كنى، سئوال مى كنى، اعتراض مى كنى و... همه براى فهميدن باشد، همه براى يافتن باشد، نه گرفتار شدن در شبهه و خود سئوال، براى يادگرفتن باشد، براى دانستن باشد و نه براى دوستى ها و دشمنى هاى بى اساس.