آواي گياه - آوار آفتاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آوار آفتاب - نسخه متنی

سهراب سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














آواي گياه



از شب ريشه سر
چشمه گرفتم و به گرداب آفتاب ريختم

بي پروا بودم
دريچه ام را به سنگ گشودم

مغاک چنبش را
زيستم

هوشياري ام شب را
نشکفت روشني ام روشن نکرد

من ترا زيستم
شبتاب دوردست

رها کردم تا ريزش
نور شب را بر رفتارم بلغزاند

بيداري ام سر بسته
ماند : من خوابگرد راه تماشا بودم

و هميشه کسي از باغ
آمد و مرا نوبر وحشت هديه کرد

و هميشه خوشه چيني
از راهم گذشت و کنار من خوشه راز از
دستش لغزيد

وهميشه من ماندم و
تاريک بزرگ من ماندم و همهمه آفتاب

و از سفر
آفتاب سرشار از تاريکي نور آمده ام

سايه تر شده ام

و سايه وار بر لب
روشني ايستاده ام

شب مي شکافد لبخند
مي شکفد زمين بيدار مي شود

صبح از سفال آسمان
مي تراود

و شاخه شبانه انديشه
من بر پرتگاه زمان خم مي شود


/ 33