آوار آفتاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آوار آفتاب - نسخه متنی

سهراب سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














خوابي در
هياهو



آبي بلند را مي
انديشم و هياهوي سبز پايين را

ترسان از سايه خويش به ني
زار آمده ام

تهي بالا ني ترساند و
خنجر برگ ها به روان فرو مي رود

دشمني کو تا
مرا از من بر کند ؟

نفرين به زيست
: تپش کور

دچار بودن گشتم و
شبيخوني بود نفرين

هستي مرا بر چين
اي ندانم چه خدايي موهوم

نيزه من مرمر بس
تا را شکافت

و چه سود
که اين غم را نتواند سينه دريد

نفرين به زيست دلهره
شيرين

نيزه ام يار بيراهه
هاي خطرر را تن مي شکنم

صداي شکست در
تهي حادثه مي پيچد ني ها به هم مي سايد

ترنم سبز مي کشافد

نگاه زني
چون خوابي گوارا به چشمانم مي نشيند

ترس بي سلاح
مرا از پا مي فکند

من نيزه دار
کهن آتش مي شوم

او شمن زيبا
شبنم نوازش مي افشاند

دستم را مي گيرد

و ما دو مردم
روزگاران کهن مي گذريم

به ني ها تن مي ساييم
و به لالايي سبزشان گهواره روان را نوسان مي دهيم

آبي بلند خلوت
ما را مي آرايد

/ 33