تارا
از تارم فرود آمدم
کنار برکه رسيدم
ستاره اي در خواب طلايي
ماهيان افتاد رشته عطري گسست آب از سايه افسوسي
پر شد
موجي غم را به لرزش
ني ها داد
غم را از لرزش ني ها چيدم
به تارم برآمدم به آيينه رسيدم
غم از دستم در آيينه رها شد
: خواب آيينه شکست
از تارم فرود آمدم
ميان برکه و آيينه گويا گريستم