گناه دريا
چه صدف ها که به درياي وجود
سينه هاشان ز گهر خالي بود
ننگ نشناخته از بي هنري
شرم ناکرده از اين بي گهري
سوي هر درگهشان روي نياز
همه جا سينه گشايند به ناز
زندگي دشمن ديرينه من
چنگ انداخته در سينه من
روز و شب با من دارد سر جنگ
هر نفس از صدف سينه تنگ
دامن افشان گهر آورده به چنگ
وان گهرها ... همه کوبيده به
سنگ
چه صدف ها که به درياي وجود
سينه هاشان ز گهر خالي بود
ننگ نشناخته از بي هنري
شرم ناکرده از اين بي گهري
سوي هر درگهشان روي نياز
همه جا سينه گشايند به ناز
زندگي دشمن ديرينه من
چنگ انداخته در سينه من
روز و شب با من دارد سر جنگ
هر نفس از صدف سينه تنگ
دامن افشان گهر آورده به چنگ
وان گهرها ... همه کوبيده به
سنگ