بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در اين وقت عبدالله بن الكواء زبان جرات به اعتراض گشاده گفت: فما بالك انت يا اميرالمومنين؟ يعنى پس چرا در تو نيز مثل اين اثر نكرد؟ كه تو به اين موعظت و معرفت اوليترى و در اهليت تمام ترى. يا به اين معنى كه چرا چنين كردى؟ و چون مى دانستى كه او تحمل چنين موعظتى ندارد باعث هلاك او گشتى؟ آن حضرت در جواب او فرمود: ويحك ان لكل اجل وقتا لا يعدوه و سببا لا يتجاوزه فملا لا تعد لمثلها فانما نفث الشيطان على لسانك. [ در نهج البلاغه است "آخر خطبه ى همام، ص 306 چاپ بيروت طبع دكتر صبحى صالح". ] و فرمود: نفس مومن از سنگ صلب سخت تر است و خودش از بنده خوارتر و كم آزارتر. تقاضا كند از نفس خود براى غير آنچه بر او واجب است و تقاضا نكند از غير براى خود آنچه بر غير واجب است. مصلحت مومن در فقر است كه او را از بيم طغيان و حسد همسايگان و تملق برادران و تسلط سلطان برهاند و از انديشه و تدبير و محافظت مال آزاد گرداند. نظر مومن عبرت است و خاموشى او فكرت و كلام او ذكر و شيوه ى او حلم، اگر بيابد شكر كند و اگر نيابد صبر كند، اگر پندش دهند منزجر گردد و اگر بترسانند بترسد و اگر دل دهند جرات نكند. اگر نداشته باشد نخواهد و اگر ازو خواهند ببخشد. و طريق مومن زهادت است و انديشه اش ديانت و عزتش به قناعت است و جدش براى آخرت، حسناتش وافر و درجاتش عالى و از هلاك دور و به نجات نزديك. در نهج البلاغه بعد از خطبه ى همام و وصف متقيان خطبه اى در وصف منافقان مذكور است و در آنجا اين مضامين واقع است: بترسيد از ارباب نفاق كه ايشان گمراهند و گمراه كنند و از راه لغزيده اند و مردم را بلغزانند، هر وقت رنگى شوند و هر زمان فنى پيش گيرند. از هر جانب قصد شما كنند و از هر كمين گاه بر شما تازند. دلهاشان مرضناك و رويهاشان شسته و پاك است. پنهان و پوشيده در ميان مردمان خزند، همچو دزدان محيل كه در بيشه ها روند. گفتارشان شفا و دواى دلها است و كردارشان درد بى دوا و رنج مهيا. حسد برند بر مردم وقت رخا و تاب دهند بر ايشان ريسمان بلا و نوميد كنند از رجا. در هر طريق كسى را بر خاك افكنده اند و پبش هر دل شفيعى مهيا كرده و در هر اندوهى اشكها روان ساخته، مدح و ثنا قرض هم دهند و چشم بر قضاى آن دين دارند، اگر سوال كنند جد گيرند و اگر ملامت كنند پرده ى مردم بدرند و اگر حاكم گردند در ميانجى از صواب درگذرند، مهيا كرده اند براى هر حقى باطلى، [ در هر دو نسخه هر حق باطل. ] و براى هر قايمى مايلى و براى هر زنده قاتلى و براى هر در كليدى و براى هر ظلمتى چراغى. از راه ياس و بى طمعى به طمع ها متوسل گردند و خود را بى طمع و بى غرض وانمايند تا راه به طمعها و حاجتها گشايند. مى گويند و به هم مانند مى كنند و وصف مى كنند و روى پوش مى سازند. راه آسان و كار بى خطر وامى نمايند و تنگناها فراخ مى شناسند "يا گفت:" از راه مى ترسانند و تنگناها فراخ مى نمايند. اولئك حزب الشيطان الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون. [ سوره ى مجادله ذيل آيه ى 19. ]