حکمت اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اسلام - نسخه متنی

محمدصالح بن محمد باقر قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گويند حجاج با كسى گفت: اعصامى انت ام عظامى؟ يعنى آيا تو بزرگ قوم خويش به استحقاق و شرف نفس خود شده "اى" يا به پدران خويش شريف و سيد شده و به ارث بزرگ قبيله گشته "اى"؟ گفت: يا امير عصامى و عظامى. هم عصاميم و هم عظامى، هم به خود شريفم و هم به پدران. حجاج جواب او بپسنديد و او را اكرام نمود. با حجاج گفتند كه او آن جواب ندانسته و على العميا گفت كه او اهليت چنين جواب ندارد و از آن معانى بى خبر است. او را بازطلبيد و صورت جواب از او پرسيد. گفت: اى امير من ندانستم غرض تو از آن كلمات چيست و ليكن فكر كردم كه اگر آن دو حال يكى مرا زيان دارد شايد آن ديگر سود كند پس گفتم مرا هر دو صفت است. اين جواب نيز پسنديده آمد.

حكمت درختى است كه در دل مى رويد و ميوه اش بر زبان ظاهر مى گردد. ذكر خداى تعالى نور عقلهاست و حيات نفسها و جلاء سينه ها.

و قال عليه السلام: الفرار فى اوانه بعدل الظفر فى زمانه [ شرح غرر، ج 2 ص 108 حديث 2003. ] گريختن به وقت برابرى مى كند با ظفر در وقت خود و مذكور است كه: الفرار مما لا يطاق
من سنن المرسلين [ اين جمله به عنوان مثل معروف است و در تاريخ معجم "ص 142 چاپ 1280 ق" نيز از آن ياد شده است. ]

و شاعر گفت:




  • گريزى به هنگام لشكر به جاى
    به از پهلوانى سر زير پاى



  • به از پهلوانى سر زير پاى
    به از پهلوانى سر زير پاى



عيب كردن شخص بر خود و ناقص دانستن خويش برهان رزانت عقل و عنوان وفور فضل اوست و به خود شاد بودن از روى خودبينى برهان نقص و عنوان ضعف عقل اوست. منافق با خود مداهنه مى كند و عيب خود نمى بيند و بر مردم طعن و انكار مى كند و حجت مى گيرد. از زهد كمتر و بزرگتر چيزى يافت نگشته است همه مدحش كنند به گفتار و اكثر تركش كنند به كردار. شيخ نظامى "گويد":




  • اگر واعظ بود ده مرده كوشد
    وگر زاهد بود گويد كه چون كاه
    بيفكن تا منش بردارم از راه



  • كه تو بيرون كنى تا او بپوشد
    بيفكن تا منش بردارم از راه
    بيفكن تا منش بردارم از راه



فقير باشى و عزيز به از آن كه توانگر باشى و ذليل. چون در كار سخت درمانى شايد كه عقل و تدبير ترا دستگيرى كند اگر دوست و يار بر نصرت تو دليرى نكند كه: التلطف فى الحيله اجدى من الوسيله. [ شرح غرر، ج 2 ص 114 حديث 2025. ]

نيك بختان در خير و احسان گوئى اختيار ندارند و بدبختان در شر و ضير گوئى مضطرند. كريم مى پندارد مكارم افعال او دين است بر ذمت او و او دين مى گزارد و لئيم مى پندارد احسانى كه با مردم كرده است دين اوست بر ذمت مردم آن را بازمى خواهد. سخا آنست كه به ابتدا باشد و هر سخا كه بعد از سوال بود آن حيا كردن است و عيب داشتن از رد سوال. دنيا همه مصيبت هاست كه در غصه و اندوه مى افكند و مرگهاست كه دردناك و غمگين مى كند و عبرتهاست كه دلها را پاره پاره مى كند.

/ 97