حکمت اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اسلام - نسخه متنی

محمدصالح بن محمد باقر قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چنانكه اشاره شد تحقيق در اين موضوع مجال وسيعى را لازم دارد كه مقام مقتضى آن نيست."
نفس اماره باطل در نظر تو مى آرايد و همچو منافقان تملق مى نمايد و سيرت دوستان ظاهر مى سازد تا آنوقت كه ترا بفريبد و بر تو قادر باشد پس بر تو حكم راند همچو دشمن جفاكار و جور ظاهر گرداند همچو جبار ستمكار. مولوى گويد:




  • اين سگ ديو نفس بدكاره
    بدترين دشمنى است جان ترا
    پيش از آن كو ترا ببندد چست
    محكمش بند كن كه دشمن تست



  • كه در آغوش تست همواره
    مى خورد مغز استخوان ترا
    محكمش بند كن كه دشمن تست
    محكمش بند كن كه دشمن تست



انس در سه چيز است: زن موافق و فرزند صالح و برادر مناسب. ذل سوال زبان سخندان را سست كند و دل پهلوانان بشكند و حر [ حر به ضم ميم و تشديد راء به معنى آزاد مرد است. ] عزيز را در موقف عبد ذليل بدارد و آبروى كريمان ببرد و روزى نابود گرداند.

يكى از وزراء معزول حاجتى بر وزير منصوب عرض مى كرد، در سخن فروماند و شكسته و خجلت زده شد. وزير گفت: اى فلان عجب دارم از تو كه با اين دل و زبان به كار وزارت قيام مى نمودى؟! گفت: صاحبا معذور دار كه من عادت به آن كرده بودم كه حاجات بر من عرض كنند و تا امروز حاجت بر كسى عرض ننمودم و تلخى سوال و ذل طمع نچشيده و نديده بودم.

مسئلت طوق مذلت است، عزت از عزيز سلب كند و شرف شريف و حسب حسيب زايل سازد.

خوان براى سه كس بايد گستردن و با هم كاسگان سه مسلك سپردن، با دوستان به سرور و انبساط و با فقيران بر وجه ايثار و طلب ثواب و با ابناء دنيا به حكم مروت و عادات. مرد هوشمند اگر نعمت به او روى آورد شكر كند و اگر پشت دهد صبر كند و خود را تسلى دهد كه احوال بر يك حال نماند.

عالم زنده ايست ميان مردگان، جاهل مرده ايست ميان زندگان. صدق جمال انسان و ستون ايوان ايمان است و كذب عار رخسار دين و عيب نفس كريم است. مومن نظر در دنيا جز براى اعتبار نكند و از دنيا جز به قدر اضطرار نخورد و حرف دنيا جز به گوش رنجيدگى و انكار نشنود. عبادت خالص آن است كه شخص اميد جز به خدا و بيم جز از گناهان خويش نداشته باشد.
شخص در سه وقت از حال خود بگردد يكى قرب ملوك و ديگرى مناصب و ولايات و ديگرى توانگرى بعد از فقر. و هر كه در اين سه حال از حال نگردد او عقل قويم و خلق مستقيم دارد.

و مذكور است كه چون شخص مال و نعمت يابد چند چيز از دست او در بلا ماند .

اول: زن او، كه به او راضى نگردد و زن ديگر بخواهد، يا بر او كنيز بگيرد.

دوم: ملازم قديم او كه او را براند و لايق خدمت نزديك خود نداند.

سيم: خانه او كه او را تنگ و نالايق داند، پس خراب كند تا از نو بسازد.

/ 97