حکمت اسلام نسخه متنی

و هم در كافى مروى است كه: عيسى- عليه السلام- سياحت بلاد مى نمود و در بعضى از سياحتها مردى قصير با او بود و او از آن حضرت كم مفارقت مى نمود و به دريا رسيدند. عيسى- عليه السلام- بسم الله گفت با يقين صحيح و قدم نهاد بر روى آب روانه شد، مرد قصير نيز چون آن ديد بسم الله گفت به يقين صحيح و بر آب روان شد پس در دلش افتاد كه اين عيسى روح الله است بر آب مى رود و من نيز بر آب مى روم او را بر من چه فضل است؟ در آب فرو شد، استغاثه به عيسى نمود، او را بگرفت و از آب بيرون آورد و با او گفت: چه گفتى يا قصير؟ گفت: گفتم: اين روح الله است بر آب مى رود و من نيز مى روم و عجبى در دل من افتاد، گفت: خود را در پايه ى ديگر نهادى غير آن پايه اى كه خداى- عز و جل- ترا در آن پايه نهاده است، توبه كن. مرد توبه كرد و به مرتبه ى خود بازگشت.

و هم در كافى مروى است كه: هر كه تعصب كند يا براى او تعصب كنند از گردن خود ربقه ى ايمان به درآورده است. و ايضا: هر كه در دل او به قدر دانه ى خردل از عصبيت باشد خداى- عز و جل- او را با اعراب جاهليت مبعوث گرداند.

و هم مروى است كه: داخل نشود در بهشت حميتى غير حميت حمزه بن عبدالمطلب كه اسلام آورد از روى غضب براى حضرت رسول- صلى الله عليه و آله- وقتى كه مشركان سلا بر او انداختند و سلا آن كيسه ايست در شكم حيوان كه جاى بچه است، و بالجمله احشاء شتر ملطخ بر آن حضرت افكندند و حمزه به خشم رفت و حميت بر او غلبه كرد و ايمان آورد و مشركان را گوشمال داد.

چون حرف عصبيت و كبر مذكور شد من بعضى از فوايد و مطالب خطبه ى قاصعه [ اين خطبه در نهج البلاغه "ص 302-285" طبع بيروت مذكور است. ] "را"
كه در نهج البلاغه مذكور است اينجا بياورم كه سخت مفيد است و شاخ گردنكشان متعصب بشكند و پنجه ى زورآوران متكبر خرد كند.