فى ذم العصبيه و الكبر و التهديد عليهما و الوعيد - حکمت اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اسلام - نسخه متنی

محمدصالح بن محمد باقر قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فى ذم العصبيه و الكبر و التهديد عليهما و الوعيد

سپاس و ستايش آن خداوند را كه لباس عزت و كبريا و رداى عظمت و اعتلا مخصوص خود گردانيد و براى جلال الوهيت خود برگزيد و حريم حرمت آن را قورق خويش ساخت و هيچ مخلوقى را از فرشته و آدمى رخصت اقتحام آن نداد و لعنت كرد بر آن كس كه با خداوند دعوى عزت و كبريا نمايد و در آن باب راه منازعت و خلاف سپارد. پس امتحان نمود به آن ملائكه ى مقربين را تا جدا سازد متواضعين ايشان را از مستكبرين و او دانا است به هر چه مستور است در قلوب و به آنچه مخفى است در پس پرده هاى غيوب.

با ملائكه گفت: انى خالق بشرا من طين فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين. [ آيه ى 72 و71 سوره ى ص. ] من انسانى از گل خلق مى كنم چون او را ساخم و در او از روح خود دميدم بيفتيد او را سجده كنان. همه ى فرشتگان آن امر به اطاعت تلقى نمودند و آدم را سجده بردند مگر ابليس كه او را حميت دامنگير شد و بر آدم افتخار كرد. گفت: مرا از آتش خلق كردى و او را از گل. و تعصب نمود به اصل فطرت تعصبى باطل. پس آن دشمن خدا پيشواى همه ى متعصبان و پيشرو همه ى متكبران است كه بناى عصبيت او نهاد و با خداى عز و جل در رداى عظمت و جبروت راه منازعت و دعوى گشاد. لباس تعزز در تن كرد و قناع تذلل از تن افكند. نديديد چگونه خرد و حقيرش كرد خداوند جبار براى تكبر او و چگونه بر خاك مذلتش افكند براى ترفع او؟ در دنيا او را از رحمت دور انداخت و در آخرت آتش دوزخ براى او مهيا ساخت. و اگر مى خواست خداى عز و جل آدم را خلق مى كرد از نورى كه روشنى آن ديده ها را بربايد
و زيبائى آن عقلها خيره و حيران سازد و از بوى خوش و نسيم دلكش آن نفسها بگيرد و اگر چنان مى كرد ناچار گردنها پيش او خاضع شدى و امتحان سجده ى او بر فرشتگان سبك گشتى و آن تكليف آسان بودى بر همگنان نه دشوار و گران و ليكن خواست كه امتحان كند خلايق را به چيزى كه اصل آن ندانند تا متواضعان را از گردنكشان جدا كند و تكبر و اختيال و ترفع و افتخار از ايشان ببرد. پس عبرت گيريد به آنچه خداى تعالى با ابليس كرد كه چندين ساله طاعت و رنج دراز و زحمت او را باطل كرد به كبر يك ساعت و او خداى را شش هزار سال عبادت كرده بود، معلوم نيست كه از سالهاى دنياست يا از سالهاى آخرت، پس بعد از او كه را گمان مى كنى كه سالم ماند نزد خدا به مثل معصيت او؟ چگونه شايد كه خداى تعالى داخل كند در بهشت بشرى را با صفتى كه بيرون كرد به سبب آن از بهشت ملكى را؟ حكم خداوند در اهل آسمان و اهل زمين يكى است و ميان او و كسى از خلق پاس مصلحت و صلحى نيست تا آنچه بر عالميان حرام كرده است بر او مباح نمايد و جانب او براى مصلحتى ضرورى پاس دارد. پس بترسيد اى بندگان از ابليس مبادا شما را به مرض خود مبتلا سازد و پياده و سوار خود بر شما تازد و قرار و وقار از شما ببرد.

/ 97